دانلود رمان دچارت نیستم از سمیرا ایرتوند با لینک مستقیم
رمان دچارت نیستم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سمیرا ایرتوند
تعداد صفحات: 1812
خلاصه رمان: لبهایت مزهی سیب دارد و من، خطاکارترین حوای این جهانم. بهشتم همین است؛ آغوش تو، با بوسههایی که طعم گناه دارند …
قسمتی از متن رمان دچارت نیستم
این دنیا یک زندگی به من بدهکار بود. زندگیای که در آن یک دختربچهی هشت ساله متهم نمیشد و مجازاتش نمیکردند. -رها… با صدای کیانا از افکارم بیرن کشیده شدم و به او که چمدان به دست رو به رویم ایستاده بود لبخند بیجانی زدم. -دیر اومدین؟ -از بس کاوه معطل کرد. -تو خوبی؟ لبخندی زدم: هیجان زدم چون یه تجربهی جدیده. راستی تا اونجا دوساعته دیگه؟ تایید که کرد بشکنی در هوا زدم و در همان لحظه انگشت شستم را مقابلش گرفتم. -پس اندازهی دوساعت خوراکی مهمون من. -پفک و پاستیل برا من. با یک بغل خوراکی سوار مینی بوس شدیم. کاوه اما قبل از ما سوار شده و برای ما هم در صندلی آخر جا گرفته بود. مینی بوس آنقدر قدیمی و درب و داغون بود که سر هر پیچ وحشت میکردیم و اصلا نشد
خوراکی بخوریم و حتی یک دانه از پاستیلهای باز شده توی دستم کم نشد. این وسط آنقدر هم صدا میداد و میلرزید که کاوه دیگر نتوانست خودداری کند و با دستی مشت شده شروع کرد به غر غر کردن. -من الان باید بهترین ماشین زیر پام بود. حق من این نیست سوار این لکنته شم. بغض و درد، میان کلامش مشهود بود. احساسم او را زیادی میفهمید و این فهمیدن آزارم میداد. -چه ول نکنی هستی، هربار میایم و میریم حرفاتو تکرار میکنی. -خیلی زور داره تو به چیزی که متعلق به خودته دسترسی نداری. میدونم رها درکم میکنه. سری به معنای آره تکان دادم. -ما واقعا باید با هم یه مثلت متحد تشکیل بدیم. اول برادر من بعد زن بابای تو! مطمئنم خدا خواسته ما به هم کمک کنیم. با اینکه هنوز نمیدانستم چه کمکی میتوانم بکنم!
بهش اطمینان دادم هرکاری بتوانم انجام میدهم. -به خدا کاوه دیوونه شده. انگار داداش آدمیه که بشه راحت مقابلش وایسی! -اگه پشت هم باشیم میتونیم. -میگم مقابلش وایسادن سخته چون اون، آدم زیاد داره. آدمایی که خودت خوب میدونی کم خطرناک نیستن. -راست میگی داداش آدم تو دم و دستگاهش زیاد داره، حتی آدمها رو براحتی میخره و میفروشه. باز با کینه حرف زد و دلم برایش سوخت. کاوه یک جوان بیست ساله بود و سر پرشوری داشت. چشمان قهوهایاش آمیخته شده بود با کینه. ته چهرهاش شبیه کیانا بود اما زیبایی او را نداشت. اندامش موزون و لاغر بود و استایلهای قشنگی میزد. در مجموع چهره متوسطی داشت و زمان لازم بود تا صورتش جا بیفتد و پختهتر شود. -حتی پول نمیده با آژانس بیایم …
دانلود رایگان رمان دچارت نیستم اثر سمیرا ایرتوند
دانلود رمان دچارت نیستم 3.75 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت