دانلود رمان بوسهی پریزاد از میترا داودی نیا با لینک مستقیم
رمان بوسهی پریزاد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: میترا داودی نیا
تعداد صفحات: 1203
خلاصه رمان: این کتاب، قصهی یک زخم نیست، حکایت بودن است؛ بودن با تمام شکستها و دوباره برخاستنها… من پریزادم، دختری که از دل خاموشترین کوچهها گذشتم، با اشکهایم زمین خوردم، با رنج ایستادم. و سرانجام، در میان بیپناهیها دستی را دیدم… دستی که نه برای نجات، که برای ماندن آمده بود …
قسمتی از متن رمان بوسهی پریزاد
پریزاد، طبق عادت هر صبح، کنار پنجرهی دفتر کارش در اداره، نشسته بود. شال پشمی سورمهای را دور شانهاش پیچیده بود. لیوان چای هل دارش، عطری لطیف در هوا میپراکند. دفترچهاش باز بود، اما چیزی ننوشته بود. فقط خیره شده بود به درخت کاج و شاخههای لرزان سپیدار، انگار چیزی را میان باد گم کرده بود. یا شاید منتظر بود خودش را پیدا کند. صدای زنگ تلفن، سکوت اتاق کارش را برید. با حالتی بی عجله گوشی را برداشت. صدای همکارش، از آن سوی خط، رسمی و بیاحساس بود: –خانم پارسیان؟ مهندس آریا دنبالتون بودن. گفتن اگه ممکنه تشریف بیارین سالن همایش، درباره فُرم اصلاحيهی پروژه میخوان صحبت کنن. پریزاد آهسته آه کشید. –بله الان میام. نورخورشید، با احتیاط از لای پردههای بلند سالن همایش
عبور کرده بود و بر کف زمین، میتابید. جاوید، با پالتوی خاکستری تیره، رو به پنجره ایستاده بود. نور، روی موهایش نشسته بود و نگاهی در چشمهایش بود که هنوز هم، ترکیبی از جستجو و غم را به همراه داشت. وقتی پریزاد وارد شد، بی هیچ صدایی، سرش را بالا آورد. لبخندی کوتاه و رسمی داشت اما گویی چیزی پنهان پشت لبخندش بود. –سلام خانم پارسیان. مزاحم نمیشم، فقط خواستم درباره اصلاحيهای که دیشب فرستادین صحبت کنیم. قراره بخش فرهنگی پروژه کمی گسترده تر بشه. پریزاد سر تکان داد. –ممنون که اطلاع دادین. من متن رو بررسی میکنم، فایل نهایی رو تا عصر براتون میفرستم. جاوید لحظهای مکث کرد. در چشمهایش، چیزی برای گفتن بالا آمد. کمی با خودش کلنجار رفت. بعد بیمقدمه گفت: میتونم یه سؤال بپرسم؟
البته نه درباره پروژه. پریزاد کمی جا خورد. نه از لحنش، بلکه از جدیتی که در صدایش پیچیده بود. آرام گفت: بفرمایید. جاوید لحظهای نگاهش را از پنجره گرفت، چشمهایش را بست و وقتی باز کرد، صدایش آرام و بی پیرایه بود. –شما همیشه اینقدر خوددار وخویشتن دار هستین؟ انگار هیچی نمیتونه شما رو بلرزونه. انگار هیچی واقعا براتون مهم نیست. پریزاد چند لحظه سکوت کرد. عصبانی نشد، ناراحت هم نشد. کمی مکث کرد و بعد لبخندی زد. لبخندی آرام، اما سنگین، مثل کسی که یاد گرفته زخمش را فقط با بستن محکم بپوشاند. –هر کسی یه جور از خودش دفاع میکنه، آقای آریا. من با سکوت. و شما چطور از خودتون دفاع میکنین؟ جاوید، با نگاهی که حالا دیگر هیچ چیز رسمی در آن نبود، پاسخ داد: من؟ با کار. با ساختن …
دانلود رایگان رمان بوسهی پریزاد اثر میترا داودی نیا
دانلود رمان بوسهی پریزاد 6.1 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت