ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان تنهایی لیلا از ساربان با لینک مستقیم

رمان تنهایی لیلا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: ساربان

تعداد صفحات: 208

خلاصه رمان: زندگی دختری که در آتش جنگ کردستان یتیم می‌شود، مسیری پر از اجبار و تصمیمات دیگران را تجربه می‌کند. دو ازدواج نافرجام، و در سومین بار، عشقی ممنوع قلبش را تسخیر می‌کند؛ عشقی به پسر برادر شوهرش …

قسمتی از متن رمان تنهایی لیلا

خانه‌ی خانم بزرگ قیامت برپا بود… خواهران علی برپا کننده‌ی این قیامت بودن… ابجی زهرا به سر می‌زد و ابجی زهره دستانش را می‌گرفت و مانع می‌شد، هنوز آبجی زهرا ارام نشده آبجی زهره بود که بر سر و صورتش می‌زد… خانم بزرگ از حال رفت بود و راضیه جان و مرضیه بادش را می‌زدند و تربت خیس شده زیر دماغش می‌گرفتند… شوهرهایشان و بقیه مردها توی حیاط سر خمیده مانده بودند… لیوان اب قند از چه وقت دستم بود…؟؟ حاج محسن خواسته بود… پس چرا دستم مانده بود… توان ایستادن نداشتم… به قاب عکس علی خندانم که بین مادر و خواهرهایش دست به دست می‌شد خیره بودم… کابوس بود شاید… خانم بزرگ خواب نزدیک اذان مغرب را مکروه می‌دانست … حتما همین زمان خوابیده بودم که کابوس می‌دیدم…

غروب بود از بس منتظر علی مانده بودم شاید خوابم برده بود…. بیدار شدن شیرینی داشت این خواب تلخ… کاش بیدار می‌شدم… کاش حاج محسن را می‌دیدم… گفت از علی خبر دارد… آب قند دستم مانده را چه کنم… ضعف داشتم… خودم اب قند واجب بودم… علی سفارش کرده بود حواسم باشد دخترش گشنه و ناشتا نماند… هم گشنه بودم و هم ناشتا… لیوان اب قند، برای منه بسی گرسنه وسوسه برانگیز بود… اب قند را مزه نکرده ناقوس قیامت هم نواخته شد..!!! _بخور… بخور… بایدم بخوری…. بچه‌ی دست گلم فرستادی سینه قبرستون… خداااا به کی بگم… چقدر گفتم مادر این دختر به دردت نمی‌خوره… نحضه… بد قدمه… این اگه اقبالش بلند بود بابا و ننش را به کشتن نمی‌داد… خدااااا. اتاق شلوغ شد… مردها هم به اتاق

امده بودند و معرکه را تماشا می‌کردن… اشک‌هایم راه گرفته و از روی صورتم به زیر چانه‌ام می‌رسید… از انجا روی دست‌های به هم گره خورده‌ام سقوط می‌کرد… کودک مادر گم کرده بودم که میان آن جمع دنبال آشنا می‌گشتم… چادر روی صورتم کشیدم و نرم نرم کناره گرفتم… کاش کسی هم به من دلداری می‌داد… منه شوهر مرده‌ و حامله‌ای که در حال فروپاشی بودم… دست به دیوار و خمیده قدم برمی‌داشتم تا نریزد این زن خورد و خاکشیر شده… کسی صدایم می‌زد… شاید پیدا شده بود ان اشنایی که به دنبالش بودم… از اتاق خانم بزرگ بیرون زدم، پاهایم دیگر توان نداشت… تکیه به دیوار سر خوردم و همانجا روی انبوه کفش‌ها نشستم… چادر را تا زیر چانه کشیدم… دلم تنهایی می‌خواست… نامم را نوازش وار کسی می‌خواند… کاش علی باشد …

رمان تنهایی لیلا
نویسنده : ساربان
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 208

دانلود رایگان رمان تنهایی لیلا اثر ساربان

دانلود رمان تنهایی لیلا 1.36 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند