ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان به وقت حوت از بهاره غفرانی با لینک مستقیم

رمان به وقت حوت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، فانتزی، ماجراجویی

نویسنده رمان: بهاره غفرانی

تعداد صفحات:

خلاصه رمان: من نقره‌ام. او عاشق طلا، خواهر دوقلوم بود. اما طلا مرد. من جای او قرار گرفتم تا با معشوقم باشم. حالا بعد از گذشت سال‌ها از این زندگی لوکس ولی بدون عشق واقعی، هر روز بیشتر از قبل ذره‌ذره نابود می‌شوم. تا اینکه ناگهان یک فرصت دوم به من داده شد: یک ساعت جادویی که می‌تواند مرا به گذشته ببرد. می‌توانم اشتباهاتم را جبران کنم؟

قسمتی از متن رمان به وقت حوت

دومان بالاخره دل از آرزو کنده است و با چشمانش دنبال من می‌ گردد. وقتی مرا می‌بیند، سمتم می‌آید و کنارم می‌نشیند. دستش را روی دستم می‌گذارد و می‌پرسد: عشقم، کجا بودی؟ صدایش به قدری مانده است که بغل دستی‌هایمان هم می‌شنوند. نمی‌توانم نیشخندم را کنترل کنم. -عزیزم، سرویس بهداشتی بودم. سر تکان می‌دهد و موهایم را پشت گوشم می‌اندازد. -حالت که خوبه، آره؟ می‌دانم ذره‌ای برایش مهم نیست! -عالی، عالی‌ام. تبسمی بر لب می‌نشاند و به جمعیت خیره می‌شود. -صحبتت با خانم خوشبخت چطور پیش رفت؟ این مؤدب بودن و لفظ قلم حرف زدن، برای این است که اطرافیانمان صدایمان را می‌شنوند. -خوب بود. البته نتونستم چیز زیادی بگم. می‌چرخد و نگاهم می‌کند. نگاهش به قدری جدی است

که متوجه منظورش می‌شوم. بی‌‌ اهمیت رو از او می‌گیرم و سمت دیگری را می‌نگرم. بلند می‌شود و دستم را می‌گیرد و می‌گوید: همراهی می‌کنی دیگه؟ حتى از رقصیدن با او هم بیزارم. لبخندی کم رنگ می‌زنم و بلند می‌شوم. وقتی مشغول رقصیدن می‌شویم سرش را کنار گوشم می‌آورد و می‌گوید: بندو که آب ندادی که نه؟ من هم دم گوشش پچ می‌زنم: اگه آب داده باشم چی؟ نفقه‌مو نمی‌دی یا مهریه‌مو؟ چه خطری تهدیدم می‌کنه؟ از من فاصله می‌گیرد و به تخم چشمانم زل می‌زند. نیشخندی عصبی ضمیمه حرکتش می‌کند و می‌گويد: نفقه منظورت خوراک و پوشاک و مسکنه؟ خب اینا رو برات تهیه می‌کنم عزیزم؛ اما منظورت از مهر به رو نفهمیدم. اون یه دونه سکه؟! -هیچ کدوم عزیزم هم نفقه‌ت رو می‌دم، هم مهریه‌تو، تنها کاری که

از دستم بر می‌آد اینه که از خونه پرتت کنم بیرون، که بری ور دلت ننه‌ت و شوهر ننه‌ت. دوست داری؛ نه؟ بغضم می‌گیرد با حرص می‌گویم: اگه از خونه پرتم کنی که دیگه اون نفقه‌ای که میگی فایده‌ای نداره؛ خوراک، پوشاک، مسکن. چه مسکنی وقتی از خونه پرتم کنی بیرون؟ چشم تاریک می‌کند و با حرص مرا نگاه می‌کند. -فدای سرم. یه قرون دوزار هم کف دستت می‌ذارم که گشنه نمونی گدا. اشکم می‌چکد. نگاه برزخی‌اش، آتشین می‌شود و زمزمه می‌کند: جمع کن خودتو! جمع کن تا همین جا کار دستت ندادم. حين رقص مرا در آغوشش می‌فشارد تا کسی صورتم را نبیند، چشمانم پیداست و خیره به شادی خوشبخت است که به من زل زده! نگاه می‌دزدم و سمت دیگری را می‌نگرم. تیر دومان به سنگ خورده است و شادی …

رمان به وقت حوت
نویسنده : بهاره غفرانی
ژانر : عاشقانه، فانتزی، ماجراجویی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور

دانلود رایگان رمان به وقت حوت اثر بهاره غفرانی

دانلود رمان به وقت حوت 58.98 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند