دانلود رمان باورها ترک برمیدارند از آسیه احمدی با لینک مستقیم
رمان باورها ترک برمیدارند نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: آسیه احمدی
تعداد صفحات: 4997
خلاصه رمان: دختری از تبار حوا… زیبا، مقاوم و پر از غرور دخترانه. تمام عمرش تلاش کرده تا مایهی افتخار اسطورهاش باشد، اما سکوت همان اسطوره، او را در برابر تصمیمهای دیگران تنها گذاشته است. قهرمانهای زندگیاش یکی پس از دیگری رنگ میبازند و او تازه میفهمد جهان، تصویر دلخواهش نیست. در همین مسیر، با فراز آشنا میشود؛ مردی سرسخت، مغرور و تشنهی قدرت. او دختران را نه برای عشق، که تنها ابزاری برای رسیدن به جایگاه میبیند. دختری سادهدل در برابر مردی که آیندهاش را پلهای برای بالا رفتن خود میداند …
قسمتی از متن رمان باورها ترک برمیدارند
نگاهی به خونه باغ مودت بزرگ انداخت همه آمده بودند و او عزیز دل و هستی جزو آخرین نفرات بودند و این از هیاهیوی داخل خانه مشخص بود. -بیا دیگه منتظر چی هستی؟ با صدای مامان مهرانهاش نگاه از خانه گرفت و به دنبال آنها راه افتاد. وارد خانه که شدند ملوک خانم خدمتکار مودت بزرگ تند و فرز به سمت آنها آمد و گفت: خوش اومدید بفرمایید داخل پذیرای هستند. سلامی کرد و با لبخندی به صورت ملوک خانم کیف و مانتو شالش را به او تحویل داد وارد پذیرایی شدند. مودت بزرگ صدر مجلس و فرزندانش در سمت چپ و راستش نشستهاند. جمع آنها او را به یاد صفحهی شطرنج میانداخت. شاه شطرنج و وزیرانش… و دیکتاتور برادر که نقش اسب را داشت. گویا تک بود و به جای هر دو اسب میتاخت…
نگاهش روی تکیه گاه دیروزش و غریب آشنای امروزش نشست. بابا محمدی که گفته بود دیر میآید و حالا در سمت چپ مودت بزرگ نشسته بود و چیزی که در او هویدا بود، روزهی سکوتی بود که گویا، مخصوص همه است. نگاه دلگیر و گرفتهاش را از بابا محمد گرفت. دعوت به نشستن بی بی جمع سالن را متوجه آنها کرد. شاه شطرنج اخم کرد از این دیر آمدن ناراضی بود… بابا محمد فقط نگاه کرد. اما چیزی که بیشتر جلب توجه میکرد، پوزخند فروغ و دخترش بود که رو اعصابش یورتمه میرفت. سلامی کلی داد و جایی نزدیک ترانه نشست که مشغول سر و کله زدن با طاهای بد قلقش بود و بیشک نمونهی دیگری از مودت بزرگ خواهد بود. -بفرمایید خانم… دیر کردین؟ -ممنونم…. آماده شدنمون یکم طول کشید.
-شما که راست میگی. و اشارهای به لباسهای سادهاش کرد. چشمهای این دختر چه جاذبهای داشت که همه را جذب خود میکرد. لبخندش که دنیایی دیگری بود. البته مهرداد مستثنا از این قضیه بود. واقعا چرا عاشق این دختر نشد…!؟ دختری که کودکانههایش هم عشق این پسردایی را به همراه داشت… دختری که با عشق بزرگ شد و بیعشق ازدواج کرد. فرناز که کارش تمام شد کنار فرشته نشست. دخترهای عمه مریمش خانمهای تمام و کمال بودند. -سلام. نگاهش برگشت سمت مهردادی که انگار به جبههی مظلومیتش بازگشته بود. نشستنش را کنار خود متوجه نشده بود. جواب سلامش را که نداد و با سکوت نگاهش کرد ادامه داد. -بابت دیروز شرمنده یه دنیا، جان عزیزت اونجوری نگاه نکن ببخش دیگه… لبخندی زد …
دانلود رایگان رمان باورها ترک برمیدارند اثر آسیه احمدی
دانلود رمان باورها ترک برمیدارند 13.34 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت