ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان اسمارتیز از نازنین محمد حسینی با لینک مستقیم

رمان اسمارتیز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، طنز، کلکلی

نویسنده رمان: نازنین محمد حسینی

تعداد صفحات: 1491

خلاصه رمان: آریا فروهر تصمیم می‌گیره برای فرزندانش پرستار بگیره و دنیز خانم مرادی رو انتخاب می‌کنه؛ کسی که تو خرابکاری و شیطنت سرآمده. حالا اوضاع طوری پیش میره که آریا باید از چهار نفر مراقبت کنه، نه فقط سه تا، و بلاهایی که دنیز و بچه‌ها سرش میارن داستانی جداست. در این بین، آریا متوجه نمی‌شه که قلبش برای ملکه‌ی عذابش لرزیده …

قسمتی از متن رمان اسمارتیز

یه چیزی رو توی این یک هفته خوب یاد گرفته بودم باید می‌ذاشتم بچه‌ها تا می‌تونن بریز و بپاچ کنن ولی روزهایی که مادر بزرگشون بهمون سر می‌زد باید همه چیز مرتب و عالی می‌بود. یه طوری قبل از رسیدن مادر بزرگشون خسته شون می‌کردم و بعد حمومشون می‌کردم که در آخر مثل سه تا عروسک بی‌جون روی تخت پهن می‌شدن. آرتا شیطنتش بی‌حد و اندازه بود. در آن واحد می‌تونست همه‌ی خونه رو روی سر هر چهار نفرمون خراب کنه. تنها راهی که می‌شد مهارش کنی بازی کردن باهاش بود. پسرا پای کارتون خوابشون برده بود و من خونه رو مرتب کرده بودم. آیلا که از خواب بیدار شد سریع بغلش کردم و با خودم به آشپزخونه بردمش تا شیرش رو بدم و از بی‌قراریش کم کنم. هفت روز هفته خونه بمب ترکیده بود

و بچه‌ها مثل کرم توی همدیگه می‌لولیدن ولی عصر پنجشنبه‌ای که قرار بود سرور خانم بیاد خونه دسته‌ی گل بود. آیلا نق زنون گفت: شیر… -دارم برات درست می‌کنم ببین. بیا با همدیگه درست کنیم. روی کانتر نشوندمش و مشغول شدم. پاش رو به در کابینت می‌کوبید و سر و صدا ایجاد می‌کرد که مجبور شدم بلندش کنم. معلومه منم با این دو تا اژدها بزرگ بشم خودم یه دیو سه سر می‌شم! چیزی از اون دو تا کم نداشت فقط یه نمه کوچولو تر بود و کمتر زورش به بقیه می‌رسید. سیبیل هزار و شصت و شونزده بار زنگ زده بود. خداروشکر دستش بهم نمی‌رسید گوشیم رو حامله کرده بود از بس تماس گرفته بود. خب فلان فلان شده برو از دوستت پولت رو بگیر زورت به یه دختر بچه رسیده؟ می‌خواستم سرور خانم بیاد

و یک ساعت بچه‌ها رو بسپرم برم یکم خرید بکنم.  تنها وقتی که می‌تونستم چند لحظه نفس بگیرم و خرید کنم همین موقع بود. یه مقدار پولم همون اول کاری ریخته بودن به حسابم و مشکلی نداشتم. زنگ در رو که زد من مانتو و شالم رو پوشیدم و آیلا رو جلوی تلویزیون با بسته‌ی پاستیل و شیشه شیرش رها کردم و جلوی در پریدم بغل سرور جون! -اخ الهی دورتون بگردم، الهی قربون قد و بالاتون برم سرور جون، ایشالا زنده باشی! خیر ببینی یه ساعت اومدی من برم مرخصی… به زور لبخند زد.‌ خوشش نمیومد بپرم بغلش؟ خب من خوشم میومد اهمیتی نداره. -برو زبون نریز! -زبون نریزم چی بریزم. ریختنی دیگه ندارم! زود بر می‌گردم. بازم پریدم بغلش و یه ماچ آبدار کردمش. عادت داشتم با همه سریع صمیمی بشم. روز اول اصلا …

رمان اسمارتیز
نویسنده : نازنین محمد حسینی
ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1491

دانلود رایگان رمان اسمارتیز اثر نازنین محمد حسینی

دانلود رمان اسمارتیز 5.87 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند