ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان شوگار از آرزو نامداری با لینک مستقیم

رمان شوگار نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی

نویسنده رمان: آرزو نامداری

تعداد صفحات: 4992

خلاصه رمان: من “داریوشَم”… وارث خون و نامی که با قدرت شهر رو در مشت داره. برای پیدا کردن یه دختر نقابدار، همه‌ی دیوارها و کوچه‌ها شاهد جنون من بودن. دختری که نزدیک بود بی‌رحمانه با اسبم نابودش کنم، اما حالا با نگاه سیاه و نفرین‌ شده‌اش، روح منو به اسارت گرفته. اون چشم‌ها منو به مرز دیوونگی کشوندن… مردی نیمه‌ کاره که در حال پاره‌کردن همه‌ی زنجیرهای خودش ـ و دیگرانه. به همه‌ی مردای شهر اخطار میدم… ناموس داریوش زند سایه‌دار نیست! هیچ نگاهی حق نداره روش بیفته. تفنگ‌ دارای من خوب می‌دونن کی رو باید از پا دربیارن …

قسمتی از متن رمان شوگار

نا امید و سرگشته، کمی منتظر می‌مانم… اطراف را نگاه می‌کنم و اینجا حتی پرنده هم پر نمی‌زند… همه چیز عیان است… هیچکس اینجا نیست… و این کمی خطرناک به نظر می‌رسد… ترسو نبودم… بی‌جرأت نبودم اما اصلا دلم نمی‌خواست توی دردسر جدید بی‌افتم… سیاوش نیامده بود و با این کارش، می‌خواست قاطع بودن خودش را نشان دهد… می‌خواست به من ثابت کند که چگونه با پاهای خودم به آغوشش بر می‌گردم… که همه چیز را، همه‌ی شرایط را قبول می‌کنم و او هم به مادرش رفته… خوب بلد است با سیاست، آدم را در مضیقه بگذارد. اما من هم شیرین بودم… هیچکس نمی‌توانست سر من را شیره بمالد… هیچکس نمی‌توانست من را به کاری مجبور کند… کم مانده از حرص کارهای بچگانه‌اش

موهای سرم را یکی یکی بکنم… زیر لب غرولند می‌کنم و حتی رو به رویم را نگاه نمی‌کنم… صدای کوبیده شدن سم اسب دارد افکار ترسناک را به ذهنم راه می‌دهد و به جز صحبت کردن با خودم… هیچ راهی برای خلاصی از این ترس ندارم. -منو بگو اومده بودم آقا رو راضی کنم… الهی که تا صبح کابوس منو ببینی سیاوش… قدم بعدی ام را می‌خواهم بردارم که جلو رفتنم، مصادف می‌شود با شبهه‌ی بلند یک اسب… و ضربه‌ی نه چندان شدیدی که مهار می‌شود… به شدت روی زمین پرت می‌شوم و تمام تنم به درد می‌نشیند… -هی خانم …؟ معلوم هست تو این محوطه چکار می‌کنی…؟ سنگ و کلوخ‌های لعنتی در پاهایم فرو می‌روند… کف دستم می‌سوزد و صدای بلند و زمخت آن مرد، مرا به یاد تنهایی‌ام می‌اندازد. اسبی که فقط چهار نعلش را

می‌توانم ببینم عقب می‌رود و شیهه‌ی آرامش مهار می‌شود… کسی پایین می‌پرد و قبل از این که به من برسد، فقط می‌توانم به اندازه‌ی یک وجب عقب‌تر بروم… -از کدوم راه وارد شدی….؟ کی تو رو اینجا فرستاده….؟ سر بلند میکنم و مرد جا افتاده‌ای را کنارم می‌بینم که خم شده و دارد بازخواستم می‌کند. درد زانو امانم را می‌برد اما، زبانم هنوز سر جای خودش قرار دارد. -تو رو سننه… زمین خداست هر جا دلم بخواد میرم… -عجب زبونی‌ام داره… میگم کی فرستاده تو رو…؟ حالیته پا تو قلمرو کی گذاشتی…؟ به سختی خودم را جمع می‌کنم و نیم خیز می‌شوم… می‌توانم سم‌های یک اسب دیگر را ببینم… کسی دیگر هم اینجا حضور داشت و… کاش بتوانم زبانم را کوتاه کنم… اما چه کنم…؟ من شيرينم… -قلمرو هر کی می‌خواد باشه …

رمان شوگار
نویسنده : آرزو نامداری
ژانر : عاشقانه، هیجانی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 4992

دانلود رایگان رمان شوگار اثر آرزو نامداری

دانلود رمان شوگار 14.28 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند