ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان مسحور از فائزه فاتحی با لینک مستقیم

رمان مسحور نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: فائزه فاتحی

تعداد صفحات: 2087

خلاصه رمان: در «مسحور»، نبردی میان غرور و احساس به تصویر کشیده می‌شود؛ دختری شجاع که با چالش بزرگ زندگی‌اش رو به‌ رو می‌شود و مردی که عامل همان چالش است. او با جنونی عاشقانه، می‌کوشد از دل همان بحران پلی برای اثبات عشق و جبران گذشته بسازد …

قسمتی از متن رمان مسحور

پس از رسیدنشون به آپارتمان بهار، سما روی راحتی‌های پذیرایی می‌شینه و بهار مشغول درست کردن قهوه می‌شه.بعد از ده دقیقه که سما رو تنها گذاشته بود تا کمی با خودش کنار بیاد، برمی‌گرده پیشش و سینی حاوی دو ماگ قهوه رو می‌گذاره روی میز شیشه‌ای جلوشون. _بخور کمکت می‌کنه آروم بشی. _ممنونم، شب تو رو هم خراب کردم. _بیخیال خودمم دنبال بهونه بودم، احساس می‌کنم خیلی از بچه‌ها دور شدم در ضمن وجود حامد هم مزید بر علت بود. _اونا هم همین فکر رو راجع به تو می‌کنن، شراره می‌گه بهار عوض شده. _شراره غلط کرد. خب طبیعی نتونیم زیاد با هم باشیم در ضمن دیگه اون دانشجوهای بی‌درد و بیکار نیستیم که به ترک دیوار هم می‌خندیدیم. سما لب خند کم جونی می‌زنه. _عجب روزگاری داشتیم،

همه تاوان دلمون رو دادیم بجز تو، همیشه از ما عاقل‌تر بودی. هر دختر دیگه‌ای بود جلوی مجنون بازی‌های حامد کم می‌آورد. با این حرف سما یاد روزهایی می‌فته که کم کم داشت مغلوب حامد می‌شد ولی وجود یهویی دختر خاله‌ش همه چیز و بهم ریخته بود. هرچند همه فکر می‌کردن بهار بهش جواب رد داده. البته خواسته خودش بود نمی‌خواست غرورش پیش بچه‌ها بشکنه. بهار ذهنش رو با نفس عمیقی از افکار قدیمی خالی می‌کنه و پس از خوردن قلپی از قهوه‌اش میگه: نمی‌خوای حرف بزنی؟ اصلا چی شد با پارسا به اینجا رسیدید؟ بهار اگر یک روزی یکی میومد بهم می‌گفت پارسا بهت خیانت کرده، کلی بهش می‌خندیدم اما بدبختی من اینجاست که خودم همه چیز رو دیدم و اگر باور نکنم به شعور خودم توهین می‌کنم.

بعد از گفتن جمله آخرش با صدای بلند می‌زنه زیر گریه و بهار هم کاری برای آروم شدنش انجام نمی‌ده. به عقیده‌اش باید می‌گذاشت کامل خودش رو خالی کنه چون انگار بار دلش زیادی سنگین بود. البته با رابطه‌ی طولانی‌ای که سما و پارسا داشتن این سنگینی، طبیعی به نظر می‌رسید. نمی‌دونست چقدر گذشته بعد از عوض کردن لباس‌های مهمونیش با یک تاب و شلوار تو خونه‌ای میره سمت سما. _پاشو یه دوش بگیر هر چی تو دلته رو بده آب ببره. همونطور که اشاره کردی، این گریه کردن الانت هم توهین به شعور خودته اونم در حالی که همه چیزو دیدی. نباید بگذاری بیشتر از این بشکنی. سما اشک‌های روی صورتش رو با کف دست پاک می‌کنه و حین بلند شدن می‌گه: راهکارهای تو همیشه عالی هستن، راست میگی بسه هرچی گریه کردم …

 

رمان مسحور
نویسنده : فائزه فاتحی (آوری)
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 2087

دانلود رایگان رمان مسحور اثر فائزه فاتحی (آوری)

دانلود رمان مسحور 15.31 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند