ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان وهم از زهرا با لینک مستقیم

رمان وهم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، معمایی، جنایی

نویسنده رمان: زهرا

تعداد صفحات: 1626

خلاصه رمان: نیاز مهرآرا، وکیل پایه یک دادگستری، دختری سرزنده و سرسخت، در پی رخدادی تصادفی، به پرونده‌ای شوم پا می‌گذارد که گریزی از آن نیست و با اولین قطره‌های خونی که ریخته می‌شود، بازی مرگبار کلید می‌خورد… بازیی که خون، سرآغاز آن است و مردی که در پنهان، چون مارِ وحشی، یک لنسر بزرگ است!

قسمتی از متن رمان وهم

صندلی عقب رو باز کردم و نایلون و کیفم رو روی صندلی گذاشتم و به محض اینکه برگشتم تا در رو ببندم، یک نفر از پشت بغلم کرد و محکم من رو به عقب چرخوند. از بهت و طبق غریزه‌ انی جیغ بزرگی کشیدم اما به محض اینکه برگشتم و چشم درچشم‌های اشنای عموحمید شدم، لبخندی زدم و با لب و لوچه اویزون گفتم: عمووووو، زهلم ترکید. مردونه خندید و من با لوس بازی خودم رو حبس اغوشش کردم و عمو محکم و با عشق من رو در اغوش گرفت و با خنده گفت: اخ، دختر باباشه. لبخندم گسترش یافت اما جمله “عمو انقدر لوسش نکن این دخترو” حسین، باعث شد چشم غره‌ای برم و با زبون درازی بگم: حسود. عمو بالاخره من رو از اغوشش جدا کرد و به چشم‌هام خیره شد و گفت: کجا میری؟ می‌دونستم دلخور میشه

اما سعی کردم خودم رو مظلوم کنم و چشمام رو به قول ارس شبیه پاندای کونگ فوکار معصوم خنگ کردم وگفتم: ترنم یکم حال نداره.. بخدا نمی‌دونستم امشب میاید عمو. با نگرانی پدرانه‌ای پرسید: چرا عمو؟ چی شده بهش؟ می‌خوای باهات بیام ببریش دکتر؟ تند سری تکون دادم و گفتم: نه عمو نگران نباش. یکم بی‌حاله، همین. حالا برم؟ چشماش رو جمع کرد و با دستش بینی‌ام رو فشرد و گفت: پدر صلواتی چشماش رو برای من ناز میده و من دلم میاد ناراحت بشم؟ حسین با تاسف نگاهم می‌کرد و من براش قیافه‌ام رو چپ کردم که گفت: برو، اما باید یه شب بیای خونه ما بشینیم تا صبح فیلم ببینیم و تحلیل کنیم. بوسه‌ای به گونش زدم و گفتم: چشممممم، زود زود میام. و قبل از اینکه سوار ماشین بشم، چند لحظه‌ای در

اغوش حسین رفتم و با محبت بوسه‌ای به سرم زد و من وقتی سوار ماشین شدم، عمو مثل همیشه با بی‌ریایی گفت: مراقب ترنمم باش. دختر مردم نذار فکر کنه تنهاست. کاری بود بهم زنگ بزن. خدا رو خوش نمیاد احساس تنهایی کنه. چقدر از درکش ممنون بودم. نه تنها من، بلکه ترنمم علاقه خاص به عموحمید داشت. عموحمیدی که مثل یک پدر پشتش رو گرفته بود و سعی می‌کرد نبود پدر و مادر ترنم رو یک جوری پرکنه. تموم خانواده‌ام تلاششون رو می‌کردن به ترنم ثابت کنن اون رو به عنوان دختر این خانواده پذیرفتن. و عمو با محبتش این رو عمل کرده بود. عمویی که با محاسن سفید و دل دریاییش، در قلب من یکه تاز بود. ماشین رو پارک کرده و به ساختمون خیره شدم. خم شدم و کیفم رو از عقب برداشتم و تلفنم رو بیرون کشیدم …

رمان وهم
نویسنده : زهرا
ژانر : عاشقانه، هیجانی، معمایی، جنایی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1626

دانلود رایگان رمان وهم اثر زهرا

دانلود رمان وهم 5.84 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند