ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان ماهزده از محدثه رمضانی با لینک مستقیم

رمان ماهزده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی

نویسنده رمان: محدثه رمضانی

تعداد صفحات: 4283

خلاصه رمان: پس از کوچ پدر و مادر، زندان تنهایی‌ام هر چه عمیق‌تر شد. شاید همین انزوا جوییم بود که درِ خانه‌ام را به روی بیگانگان گشود؛ همانانی که برای ثروتم دندان تیز کرده بودند و برای چنگ‌ اندازی به میراثم، برچسب دیوانگی بر پیشانی‌ام کوبیدند. اما من نه آنقدر سست‌ اراده‌ام که تا ابد در آن تیمارستان بمانم و بگذارم آنان با دارایی‌های من به کامرانی بپردازند. آنان را ذره‌ ذره نابود خواهم کرد …

قسمتی از متن رمان ماهزده

هوا رو به تاریکی می‌رفت و فرهاد خسته از موتور سواری در گوشه‌ای پارک کرد که دخترک بدون اینکه به او چیزی بگوید پیاده شد. فرهاد هم پیاده شد و نگاهی از سر تا پا به دختر انداخت: الان من با تو چیکار کنم؟ دختر حتی نگاهش هم نکرد و همین باعث تک خنده‌ی صدا دار فرهاد شد و نگاه دختر را به سمت خود جلب کرد: الان فهمیدم تو تاوان کدوم گناهمی، دیشب که با پردیس بحثم شد بهش گفتم زبون نفهم تر از تو خدا خلق نکرده. به نیم ساعتم نکشید تو از آسمون افتادی جلوم. خدا می‌خواد قدرتش بهم نشون بده که از پردیس زبون نفهم تر هم می‌تونه تولید کنه. آن تیله‌های سبز خیره‌اش بود و او با حس بدبختی دست روی صورتش کشید و سری تکون داد: راه بیافت بریم پیش پلیس. سوار موتور شد که

دختر بی‌توجه در جهت مخالف راه افتاد و به صدا زدن‌های فرهاد هم توجهی نمی‌کرد. او این همه مصیبت نکشیده بود که حال این پسر همه چیز را خراب کند. -با توام دختر… اسمتم نمی‌دونم. مجبورم تو خیابون با هی و هوی و های صدات کنم. خب تو که واسه اون دکتره نوشتی مرخص‌ات کنه بیا واسه منم بنویس چه گوهی بخورم. بازوی دختر را گرفت و متوقف‌اش کرد: خب الان داری کجا میری؟ کس و کار که نداری خونه زندگی هم نداری. جوری که معلومه عقل درست و حسابی هم نداری بعد اونوقت سرتو مثل گا… دست روی دهانش کشید و حرفش را خورد: بيا بريم. دختر دستش را کشید ولی فرهاد با خشم او را سوار موتور کرد و راه افتاد. امشب را به هر شرایطی بود سر می‌کرد ولی صبح هرجور شده از شر این بلای آسمانی خلاص می‌شد.

موتور را جلوی خانه‌اش نگه داشت و همانطور که سوار موتور بود به جلو خم شد و کلید را در در چرخاند و با چرخ موتور در را کامل باز کرد و وارد خانه شد و موتور را جک زد. دختر نگاهی به خانه قدیمی ولی تمیز انداخت و از موتور پیاده شد. -پیاده شو مهمون ناخونده. دختر نگاهی به خانه قدیمی ولی تمیز انداخت و از موتور پیاده شد. تمام چراغ‌های خانه خاموش بود و این یعنی کسی در خانه نبود.‌ فرهاد در حیاط را بست و در ورودی را باز کرد و به داخل اشاره زد: بیا برو تو تا زنگ بزنم پردیس بیاد. اسم پردیس را چندبار از زبان این پسر شنیده بود و انگار نامزدش بود که از قضا زبان نفهم هم بود‌‌. دختر آرام به سمت خانه قدم برداشت و کتونی‌ها را در آورد و وارد خانه شد که برق روشن شد. -برو بشین دردسر. دختر بی‌حرف جلو رفت …

رمان ماهزده
نویسنده : محدثه رمضانی
ژانر : عاشقانه، انتقامی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 4283

دانلود رایگان رمان ماهزده اثر محدثه رمضانی

دانلود رمان ماهزده 8.15 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند