ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته با لینک مستقیم

رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، فانتزی، بزرگسال
مترجم رمان: سحر
تعداد صفحات: 314

خلاصه رمان: پنج سال بود که اوا (ایوا) آخرین نگاهش را به همسرش در میدان نبرد دوخته و او را برای همیشه از دست رفته می‌پنداشت. ماه عسل کوتاه‌شان مثل رؤیایی گذرا از خاطر محو شده بود، و صورت مردی که دوستش داشت دیگر در ذهنش شکل نمی‌گرفت. به همین دلیل در روز خاکسپاری، اشکی برای ریختن باقی نمانده بود. اما درست در لحظه‌ای که همه چیز را پایان یافته می‌دید… او بازگشت؛ زنده، واقعی، باور نکردنی!

قسمتی از متن رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته

+همزمان، در املاک لافلانه. «آخ!» کنت دپاردو نتوانست خشم خود را سرکوب کند و با فریادی خشن، مشت خود را به میز کوبید. همه چیزهایی که او با دقت برنامه ریزی و پیش بینی کرده بود، به هم ریخته بود. آن مرد باید می‌مرد، اما از جهنم جان سالم به در برده بود. «ها، ها، ها!»کنت دپاردو کراوات ضخیم خود را که گلویش را می‌فشرد، شل کرد و نفس نفس زد. مدت‌ها بود که اینقدر آشفته نشده بود و عصبانیتی که تا فرق سرش بالا آمده بود، اجازه نمی‌داد آرام بگیرد. همه چیز مربوط به زندگی روزمره‌اش – خوردن، خوابیدن، وظایفش به عنوان رئیس یک خانواده کنت، و تصمیمات سیاسی که به عنوان یک اشراف زاده مرکزی باید می‌گرفت – باید دقیقاً همانطور که او برنامه ریزی کرده بود، بدون کوچکترین خطا پیش می‌رفت.

همیشه همینطور بود. اینگونه بود که او ثروت و افتخار خود را به دست آورده بود. اما حالا، یک بدبخت ناچیز ناگهان خار چشم او شده بود. یک اتفاق غیرمنتظره که از مسیری که او تعیین کرده بود، بسیار منحرف شده بود. کنت دپاردو نمی‌توانست تحمل کند. «لعنتی. ها… ها…» چگونه آن مرد بدبخت در میدان نبردی که باران و خون از هم قابل تشخیص نبودند، زنده مانده بود؟ او اصلا نمی‌توانست آن را درک کند. کنت میز خود را بررسی کرد و سعی کرد نفس خود را تنظیم کند. چیزی مناسب برای پرتاب کردن وجود نداشت. او به زور حلقه سنگ قیمتی ضخیم را که محکم روی انگشت سومش قرار گرفته بود، بیرون کشید و آن را به زمین پرتاب کرد. حلقه به کف مرمر سیاه، مشابه کف کاخ پادشاه، برخورد کرد و به گوشه‌ای پرتاب شد.

«گابریل هستم. می‌توانم وارد شوم؟» همین که حلقه زیر قفسه کتاب غلتید، در اتاق مطالعه باز شد و دستیارش ظاهر شد. او مدت‌ها بود که به کارفرمای تندخوی خود خدمت می‌کرد و غریزی می‌دانست که تعارفات غیرضروری است. او مستقیماً سر اصل مطلب رفت. «نامه‌ای در مورد بازگشت سر گاوین به کاخ سلطنتی ارسال شده است. با این حال، شاید شما باید شخصاً به مارکیز نوو سر بزنید…» «بله، رابطه‌ای مانند آن با مارکیز نوو را نمی‌توان فقط با یک نامه حل و فصل کرد.» «در حالی که اولویت ازدواج است، گزینه‌های دیگری نیز وجود دارد، بنابراین شاید باید پس از مشاهده وضعیت، آن‌ها را در نظر بگیرید…» «چی؟ فکر می‌کنی من به تو پول می‌دهم که چنین مزخرفاتی بگویی؟» چشمان کنت با عصبانیت برق زد در حالی که صحبت می‌کرد …

رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته
ژانر : عاشقانه، فانتزی، بزرگسال
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 314

دانلود رایگان رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته اثر

دانلود رمان شوهری که فکر میکردم مرده برگشته 3.55 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند