دانلود رمان پرواز در تاریکی از لیلا نوروزی با لینک مستقیم
رمان پرواز در تاریکی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: لیلا نوروزی
تعداد صفحات: 1959
خلاصه رمان: در دل یک شب پاییزی تاریک، کارگردان جوانی به دستور استادش و به منظور تکمیل پایاننامه، به تکیهای در جنوب شهر میرود. در آنجا با دختری ملاقات میکند که در خانهای بدنام نزدیک به آن محل ساکن است. این دیدار، او را وارد داستان مردمانی میکند که غریبه به نظر نمیرسند …
قسمتی از متن رمان پرواز در تاریکی
از ماشین که پیاده شد، سرش را بالا گرفت و چشم دوخت به پنجرهی پذیرایی. همهی چراغها روشن بود. رفت آن سوی خیابان و در حیاط را باز کرد. از این دیدار گریزی نبود از اولین دروغی که قرار بود به پدرش بگوید هم. اولین دروغ؟ شاید! آنقدر پاستوریزه زندگی نکرده بود که هیچ وقت چیز پنهانی نداشته باشد. ولی پدرش همیشه جوری با او رفتار میکرد که یا راست را بگوید یا چیزی نگوید. با مادرش راحتتر بود. همه چیز به او را میگفت. حتی چیزهایی که میدانست دادش را در میآورد. در آپارتمان را که باز کرد صدای حرف زدن مادرش را شنید. ولی کسی که جلوی راهرو ایستاد، پدرش بود. -سلام بیدارین؟ میخواست بگوید خودش میداند که دیر کرده. -منتظر تو بودم. انگار پدرش برخلاف او قصد در لفافه گفتن نداشت.
کفشهایش را از پا در آورد. -ببخشید یه کم دیر شد. جلوتر از او وارد پذیرایی شد. مادرش با تلفن حرف می زد. احتمالا با خواهرش این را از لهجهای میفهمید که فقط وقت حرف زدن با خانوادهاش به کار میبرد. -بیشتر از یه کم. به عقب چرخيد. حس کرد این نگفتن بیشتر از چیزی که بود داشت بحران میساخت. لب باز کرد بگوید کجا بوده. نهایت اینکه اسمی از فراهانی نمیبرد. شاید هم اصلا پدرش به صرافت پرسیدن اسم و ادرس نمیافتاد. چه چیز آن تکیه باید برای پدرش سوال برانگیز میشد؟ اصلا چرا؟ صدای مادرش از آن دوری حرف زدن با تلفن، نزدیک است. -اومدی شهاب جان؟ لبهایش را روی هم نگه داشت. پیش از اینکه به طرف مادرش بچرخد، پدرش آرام ولی با تحکم گفت: فردا تا ظهر به سر بیا فروشگاه.
همراه حرکت او به طرف مادرش چرخید. -ماشينتو دیدی تو پارکینگ؟ حواسش هنوز به حرف و حرکت پدرش بود. -ماشین؟ نه، مستقیم اومدم بالا. مادرش رفت سمت آشپزخانه. -تمیز صافکاری کرده. خوردگیش اصلا معلوم نیست. ولی به باباتم گفتم، هر چی باشه تصادفیه. ببین میتونین عوضش كنين. پدرش نشست روی کاناپه و کنترل تلویزیون را برداشت. -میتونین یا میتونم؟ لحنش شوخ بود مثل وقتهایی که سربه سر مادرش میگذاشت. انگار نه انگار همین چند دقیقهی پیش برایش خط و نشان کشیده بود. مادرش به ناز اخم کرد و رو به او گفت: تو بيا شامتو بخور قربونت برم. اگر وقت دیگری بود حتما خودش هم وارد این شوخی میشد. ولی این بار نه. شلوغی ذهنش نمیگذاشت. راه افتاد سمت اتاقش …
دانلود رایگان رمان پرواز در تاریکی اثر لیلا نوروزی
دانلود رمان پرواز در تاریکی 225.95 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت