دانلود رمان دوست غیر معمولی از نیلوفر قائمی فر با لینک مستقیم
رمان دوست غیر معمولی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: نیلوفر قائمی فر
تعداد صفحات: 2216
خلاصه رمان: قصه از دوستی صمیمی دو نفر آغاز میشه؛ دوستیای که به مرور، به عشقی پرحرارت و عمیق تبدیل میشه. اما در همین مسیر، سایهی معمایی بر سر دلیر و خانوادهاش میافته؛ مرگ برادر دلیر که پر از ابهام و پرسشه. داستان بین عشق و رمزآلودگی در نوسانه و در کنار اون، خواننده با آموزههایی ارزشمند دربارهی شیوهی برخورد درست با نوجوانها آشنا میشه …
قسمتی از متن رمان دوست غیر معمولی
سرانگشتهام یخ کرده بود. از ورودی مدرسه داخل رفتم. دوسه تا نفس عمیق کشیدم در دفتر رو زدم و داخل شدم. -سلام وقتتون به خیر. من مادر نيروانا حاجی زادهام؛ یعنی مادر خوندهشم دیگه. مسئول دفتر جا خورده داشت نگام میکرد. حالا اینو چطوری تفهیم کنم. اسم اون که من و تو این مدرسه میشناخت چی بود؟ تف تو این حافظهی زنگ زده. -خانم حاجی زاده؟ شونهام از استرس درونم پرید، برگشتم دیدم همون خانمه است که اسمشم یادم رفته بود. با سیاست و گرمی سلام و احوال پرسی کردیم. نیروانا رو همیشه من ثبت نام میکردم. دلیر کلا یه بار میاومد مدرسه خودشو نشون میداد و منو زنش معرفی میکرد و میرفت. -چه عجب خانم حاجی زاده ما شما رو زیارت کردیم! -مشکلی پیش اومده؟ نیروانا کاری کرده؟
-نه خانم، چرا نگران میشید. -ببخشید، من فامیلی شریف شما رو فراموش کردم. -من عزیززادهم. -واقعا شرمنده آنقدر مشغلهی فکریم زیاده فراموش کار شدم. -حتما همین طوره و گرنه هیچ وقت شهریهی نیروانا عقب نمیافتاد. زیر لب گفتم: ای دلیر، تف تو روحت. -جانم؟ -آخه همیشه پیام میدادید، زنگ میزدید. -بله هم پیام دادیم هم زنگ زدیم، البته به آقای حاجی زاده، اما جواب نمیدن. میشه شمارهی شما رو من داشته باشم. -یعنی یه کار هم دلیر باید انجام بده باز هم گردن ماله. آخه ما آقای حاجی زاده رو نمیتونیم هیچ جوره پیدا کنیم. معلمها با والدین کار دارن حرفی دارن ما چطوری دسترس پیدا کنیم. -بله، حق دارید. -کارتو میدید. -کارت ملی؟ -نه عزیزم، کارت بانکی برای شهریه. -آها، بله، بله. کارت دلیر رو به عزیززاده دادم و گفتم:
فاكتور هم لطف میکنید. -بله، صد البته. -من امروز میخوام نیروانا رو ببرم. یعنی وقت به دکتر چکاپ گرفتم، حتما باید ببرمش. خیلی ضعیف شده. -کاش همهی زن عموها شبیه شما بودن. لبخندی مغرور زدم. گفت: رمز بفرمایید. رمز رو گفتم و پرسیدم: معلمها از وضعیت درس نیروانا راضیاند؟ -من الان نمراتشو از سیستم چک میکنم. دلیر زنگ زد. زیر لب گفتم: آهان از حسابش پول کم شد. تماس رو باز کردم. دلیر شاکی گفت: هیجده تومن پول چی دادی؟ فاصله کردم و با صدای خفه جواب دادم: شهریهی مدرسه! زنگ زدن گفتن پاشو بیا شهریه رو بده تا بچه رو بیرون نکردیم. دلیر: هنوز از سال تحصیلی مونده! اینا چرا تسویه کردن. کو تا خرداد؟ به من یه زنگ بزن حداقل. -بیست روز تا خرداد مونده، زنگ بزنم چطوری ازت مشورت بگیرم؟
دانلود رایگان رمان دوست غیر معمولی اثر نیلوفر قائمی فر
دانلود رمان دوست غیر معمولی 99.15 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت