ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان سلطنت پادشاه از رینا کنت با لینک مستقیم

رمان سلطنت پادشاه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال

نویسنده رمان: رینا کنت

تعداد صفحات: 473

خلاصه رمان: جاناتان کینگ دقیقاً مطابق فامیلیش رفتار می‌کند: قدرتمند، دور از دسترس و فاسد. او شوهر خواهر مرحومم است و از من بسیار مسن‌تر است. اولین بار که بچه بودم و چیزی نمی‌فهمیدم، فکر می‌کردم یک خدا است. حالا باید با این خدا روبرو شوم تا کسب و کارم را از چنگال بی‌رحمش نجات دهم. نمی‌دانستم اعلام جنگ علیه این پادشاه، همه چیز مرا به خطر خواهد انداخت. وقتی جاناتان چیزی را بخواهد، نه فقط آن را می‌گیرد، بلکه آن را کاملاً تسخیر می‌کند. حالا نوبت من است. او نه تنها می‌خواهد بدنم را مال خود کند، بلکه قلب و روحم را نیز طلب می‌کند. من می‌جنگم، اما به نظر می‌رسد هیچ راه فراری از این پادشاه در قلمرو خودش وجود ندارد …

قسمتی از متن رمان سلطنت پادشاه

“آرورا” گیر افتادم. این حس تو یه جای تنگ و بدون راه فرار بودن، باید یازده سال پیش تموم شده بود. من باید آزاد باشم. واقعاً آزادم؟ از چنگ جاناتان فاصله می‌گیرم و این باعث می‌شه پشتم به در بسته ماشینم بخوره. جاناتان مثل یه دیوار گنده بالا سرم قد کشیده. قدشو دست‌کم گرفتم. من اصلا کوتاه نیستم، ولی برای اینکه نگاهش کنم، باید سرمو بلند کنم. باید از حاشیه امن خودم بیام بیرون و تاوان ریسکی که کردمو بدم. کلاریسا. یادشه. چرا باید اسمی که فقط دو بار تو زندگیش شنیده رو یادش باشه؟ آلیسیا هیچوقت در مورد من حرف نمی‌زد. یواشکی می‌اومد پیشم و می‌گفت این دنیای کوچیک و خصوصیمونه که هیچکس نباید بدونه. حتی از بابام قایمش می‌کردیم وقتی بزرگ می‌شدم. ما فقط یه مامان مشترک داشتیم که

زود بعد تولدم مرد، و بعدش آلیسیا خواست جای اونو برام پر کنه. حداقل سعی کرد. ولی من قبلا با شیطان آشنا شده بودم و هیچ راه فراری نداشتم. هیچ کاری آلیسیا نمی‌تونست بکنه که منو نجات بده. اگه چیزی، شاید مرگشو تندتر می‌کرد. خلاصه اینکه، جاناتان نباید اصلا براش مهم باشه که من وجود دارم، چه برسه به اینکه اسم قدیمیمو یادش باشه. «آرورا. حالا اسمم فقط آرورا هارپره.» مثل یه کوه بی‌حرکته. «می‌بینم داری رابطه تو با ماکسیم گریفین قطع می‌کنی.» تصاویر سیاه تو سرم هجوم میارن. فریادا. داد و هوارا. حمله جمعیت عصبانی. لب پایینم می‌لرزه و زیر دندونام قایمش می‌کنم تا جلوشو بگیرم. «نکن.» دستمو دور کمرم حلقه می‌کنم و خودمو بغل می‌کنم. جای زخم خیلی قدیمی زیر لباسامه، ولی حس می‌کنم الان داره می‌سوزه.

«نکن؟» تکرار می‌کنه. «اسمشو نگو.» «این کار وجودشو پاک نمی‌کنه.» «فقط نگو. بس کن.» «شاید اگه یه چیزی بهم بگی، روش فکر کنم.» «چی؟» «کجا بودی، کلاریسا؟ منظورم آروراست.» «چرا باید به تو بگم؟» سرشو کج می‌کنه و چند ثانیه بدون پلک زدن نگام می‌کنه. زیر نگاه بی‌رحمش بودن مثل اینه که تو دربار یه پادشاه زانو زدی و منتظر قضاوتشی. «فکر کردی می‌تونی یهو از هیچ جا پیدات شه، اونم تو عروسی پسرم، و وانمود کنی هیچی نشده؟» آره. ولی حاالا که با اون لحن پرنخوت و تقریباً تحقیرآمیز می‌شنومش، حس می‌کنم بچه‌گانه بودم که اصلا همچین فکری کردم. «بیا وانمود کنیم هیچوقت همو ندیدیم.» با لحن آرومم سعی می‌کنم. «من وانمود نمی‌کنم.» یه قدم نزدیکتر می‌شه، عمداً تو فضای شخصیم میاد، انگار حق خدادادیشه …

رمان سلطنت پادشاه
نویسنده : رینا کنت
ژانر : عاشقانه، بزرگسال
ملیت : خارجی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 473

دانلود رایگان رمان سلطنت پادشاه اثر رینا کنت

دانلود رمان سلطنت پادشاه 2.08 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند