دانلود رمان شادمانه از فرزانه صفایی فرد با لینک مستقیم
رمان شادمانه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: فرزانه صفایی فرد
تعداد صفحات: 977
خلاصه رمان: نوا پس از پنج سال اقامت در آلمان، برای رساندن یک امانت مهم به بهارین به ایران باز میگردد. در این مسیر، با کمک دوستانش (حریر، دیدار و فرانک) با چالش جدیدی روبرو میشود: دل دادن به مردی که در گذشته با منطق خشک خود هرگز اجازه ظهور چنین احساسی را نمیداد. اما اینبار قلبش پیش از عقلش تصمیم گرفته است. همزمان، بهارین که رابطه مجازی عاطفی با عارف دارد، با سکوت ناگهانی او و بیپاسخ ماندن پیامهایش دچار سردرگمی شده است …
قسمتی از متن رمان شادمانه
سفارش مشتری تقریباً آماده و هول و آماده کردن کار توی دلش کم شده بود و جای راضی بودن، ناراحت بود. فشار کارهایش که کم میشد ذهنش با تمام قوا وسط میآمد تا با فکرهای بی سر و ته حالش را بگیرد. با فکرهایی که نه به نتیجه میرسیدند نه از توی ذهنش بیرون میرفتند تا کمی نفس بکشد. گوشیاش را برداشت و واتساپ، تلگرام، اینستاگرام و حتی ایمیلش را هم چک کرد. درست مثل یک ماه گذشته هیچ خبری نبود و همین نبودن حتی یک خبر نمیگذاشت مغزش خالی شود. از آخرین پیامی که با عارف رد و بدل کرده بود، یک ماه میگذشت. یک ماهی که آخرین خط مکالمهشان از سمت عارف بیجواب مانده بود. سوالی که بعد از ماهها کلنجار رفتن بهارین با خودش به سر انگشتهایش رسیده و روی کیبورد گوشیاش
تایپ شده و توی صفحهی چتشان در واتساپ دو تا تیک آبی هم خورده بود و بعد انگار عارف را برده بودند به چهار سال پیش یا حتی سالها عقبتر از آن. به روزهایی که فقط سکوت بود و دایرهای خالی از سکنه… نه آن دایرهای که برای بهارین، سبز بود. پیام این بود: «کی دوباره مثل قبل منو به دایرهت راه میدی عارف؟» این سالها رابطهشان با یک خوف و رجای توام و همیشگی گذشته بود. روزهای خوب برایشان کم نبود، حس و حال خوب هم… اما خیال بهارین هیچ وقت به آسودگی کامل نرسیده بود. حتی موقع نوشتن این پیام به این هم فکر کرده بود که آیا آن روزها که عارف ایران بود، واقعاً و کاملا به دایرهاش راه پیدا کرده بود؟ بهارین، هنوز عارف را تنیده به سکوت توی سرمای غربت تصور ميکرد و خبر نداشت
حتی همان یک ماه پیش هم که این پیام را برایش فرستاده بود، عارف دیگر غربت نشین نبود و دو ماهی بود که به ایران برگشته بود. منتها نه به شیراز، حالا سه ماه بود که تهران بود و روزی چند ساعت پیام آخر بهارین را برای خودش دوره میکرد و به جواب نمیرسید. هنوز جسارتش را نداشت؟ یا مشکل چیز دیگری بود؟ میدانست… چیزهایی میدانست و کارهایی که باید میکرد، اما همهاش توی سر خودش بود، به کامران هم توضیحی دربارهشان نداده بود که او هم دست به دامن نوا شده بود. بهارین سعی کرد فکرهایش را پس بزند. چند دقیقه از وقتش را صرف گذاشتن پست و استوری در پیج کاریاش کرد و بعد هم تصمیم گرفت مدل دوخت جدیدی را نشان ماهی جان بدهد که نتوانسته بود خودش تنهایی و از روی فیلمی که توی یوتیوب دیده بود …
دانلود رایگان رمان شادمانه اثر فرزانه صفایی فرد (allium)
دانلود رمان شادمانه 93.28 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایتآهنگ های پیشنهادی برای شما
نظرات بسته شده اند