ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان صدایم بزن مجنون از مهسا حسینی با لینک مستقیم

رمان صدایم بزن مجنون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی، معمایی

نویسنده رمان: مهسا حسینی

تعداد صفحات: 2186

خلاصه رمان: لیلی، دختر ناز پرورده‌ی خاندان برزین‌مهر، ناگهان در زندگی جدیدی بیدار می‌شود، زندگی که مجبور است کلیدی‌ترین نقش را در دنیای دشمنش بازی کند، بی‌آنکه بداند چگونه یا چرا. حالا، در جست‌وجوی حقیقت، هرچه بیشتر می‌کاود، بیشتر درمی‌یابد که همه به او دروغ می‌گویند. مخصوصاً کسی که ادعا می‌کند دشمنی‌شان به پایان رسیده است …

قسمتی از متن رمان صدایم بزن مجنون

از اتاق بیرون زد و همان لحظه با ترنم روبه رو شد که دنبالش می‌گشت. با دیدنش گفت: کجا غیب شدی یهو؟ دستی به موهای مواجش کشید و گفت: همین جا بودم… چی شده؟ -بیا بریم برقصیم. لیلی نگاهی نامطمئن به خودش انداخت، متنفر بود از اینکه کلمات نیک به ذهنش نفوذ کرده بود. نفسش را کلافه بیرون فرستاد و نیک را لعنت کرد در همان حال دنبال ترنم رفت. چه اهمیتی داشت که نیک چه گفته بود! خودش را بین جمعیت گم کرد و بی‌اراده با چشم اطراف را پایید تا او را ببیند. انگار خیال داشت او را با رقصش بسوزاند و به او بفهماند کلماتش تاثیری روی رفتارش ندارد! پیدایش کرد اما متاسفانه نگاهش نمی‌کرد و انگار بار دیگر لیلی برایش تبدیل به موجودی نامرئی شده بود! این نادیده گرفتن یک ساعت دیگر هم

ادامه پیدا کرد تا جایی که لیلی خسته از رقص بی‌وقفه و خواب آلودگی‌ای که به خاطر نوشیدن زیاد به سراغش آمده بود عزم رفتن کرد. شاید بخشی از این تصمیم به خاطر حرف نیک بود که تمام انرژی و حس و حالش برای ادامه دادن را از او گرفته بود. وسایلش را برداشت و حتی حوصله‌ی خداحافظی با دوستانش را هم نداشت. آریو هم آنقدر سرش گرم بود که متوجه رفتن لیلی نشود و بی‌حواس‌تر از آنکه توصیه‌ی آهو را به یاد بیاورد! لیلی بلافاصله از خانه‌ی ویلایی آبان بیرون زد و سمت ماشینش رفت. هوای سرد دی ماه کمی هوشیارش کرد اما هنوز هم بخشی از مغزش خواب آلود بود و نیاز داشت زودتر خودش را به خانه برساند. ویلای آبان حوالی تهران بود و لیلی برای برگشت به خانه باید از جاده به سمت تهران برمی‌گشت.

پشت فرمان ماشینش جا خوش کرد و به راه افتاد. شیشه را پایین داد تا شاید هوای سرد حالش را بهتر کند اما گرما توی وجودش نفوذ کرده بود. کلافه دستش سمت موبایلش رفت تا آهنگی انتخاب کند. یک نگاهش به جاده بود و نگاه دیگرش روی موبایل تاب می‌خورد. مدام پلک می‌زد تا کلمات حک شده روی موبایلش را بهتر ببیند. بارانی بی‌امان شروع به باریدن کرد انگار که قطراتش روی تن گر گرفته‌اش می‌ریخت. آهنگی انتخاب کرد و انگشت‌هایش را از پنجره‌ی باز ماشینش بیرون برد و میان آسمان نگه داشت تا شاید خیسی قطرات به یاری‌اش بیاید. بزن باران ببار از چشم من، بزن باران بزن باران بزن، بزن باران که شاید گریه ام پنهان بماند. نفس کلافه و خسته‌اش را بیرون فرستاد …

رمان صدایم بزن مجنون
نویسنده : مهسا حسینی (مهرسا)
ژانر : عاشقانه، مافیایی، معمایی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 2186

دانلود رایگان رمان صدایم بزن مجنون اثر مهسا حسینی (مهرسا)

دانلود رمان صدایم بزن مجنون 114.26 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند