دانلود رمان فرشتهای از تبار جهنم از ماریا سیری با لینک مستقیم
رمان فرشتهای از تبار جهنم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: مافیایی، عاشقانه، جنایی، معمایی، انتقامی
نویسنده رمان: ماریا سیری
تعداد صفحات: 1102
خلاصه رمان: زندگی دختری ساده و آرام با فروپاشی خانواده اش نابود میشود. طرد شدن به دلیل معمولی بودن، او را به مسیر انتقام میکشاند. در حین کشف رازهای خانوادگی، با سازمانی اسرارآمیز و شبکهای مافیایی درگیر میشود. همزمان، عشقی غیرمنتظره با چشمانی آبی و سرد، زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد و پایان این ماجرای پرحادثه نامعلوم میماند …
قسمتی از متن رمان فرشتهای از تبار جهنم
پیمان: رفتم سمت پیاده روی خیابون رو به روییه آموزشگاهی که طعمهام توش بود یه پسره ۲۰ ساله که سازمان میخواستش. گوشیمو برداشتمو شمارهی پدرشو گرفتم، شمارهای که سازمان بهم داده بود. اون هم توی قاچاق مواد بود اما خب سطحش از من خیلی بالاتر بود. روی دکمهی تماس کلید کردم، بعد از چند بوق صدایی توی گوشم پیچید: بله؟ لبخند شرورانهای زدمو گفتم: میدونی دارم فکر میکنم اول کجای پسرت رو تیکه تیکه کنم به نتیجه نرسیدم زنگ زدم از خودت بپرسم.صدای دادش تو گوشی پیچید دیگه اون آرامش قبل توش نبود حالا پر شده بود از خشم. _زر مفت نزن پسرم با بادیگارد میره با بادیگارد میاد جاش از هر کس و ناکسی امنتره فک کردی میتونین کلامو ببرین برو به رئیست بگو من از اون سازمان اومدم بیرون.
بابا ولم کنید توبه کردم توبه. دست از سر بچمو زندگیم بردارید زنم دستتون گروعه بس نیست. در جریان اینکه سازمان زنشو گروگان گرفته نبودم اما نقشهی من هیچ جوره مو لا درزش نمیرفت. درحالی که داشتم به چرت و پرتاش پشت تلفن گوش میکردم با دستم به نیکا علامت دادم. نیکا دختری مو مشکی و چشم کهربایی بود چهرهی زیبایی داشت،۲۳ سالشه اونم عضو سازمانه و قرار بود سره پسر رو تو آموزشگاه گرم کنه تا دیر برسه. نیکا رفت توی آموزشگاه، وقتش بود. وسط حرفش پریدم و بیهوا گفتم: میدونی پسرت کجاست؟ سکوت کرد و سکوت. هه میخواست دم به تله نده. اینم بار با لحن مرموز و ترسناکی گفتم: نمیخوای چیزی بگی؟ و باز هم سکوت. ادامه دادم: خیلی خب اشکال نداره بذار من بگم، زعفرانیه آموزشگاهه…
میدونی ساختمونش که نمای قشنگی داره مرمر سفید کار شده من که میگم باید به جای پیانو تیراندازی یادش میدادی به هر حال الآن کلاس پیانو تموم شده اما پسرت بیرون نمیاد فکر میکنی چرا؟ بادیگاردش جلوی در خشک نشد از بس منتظر موند؟ با فریادی که کشید موبایلو از گوشم فاصله دادم. غرید: امکان نداره پس اون مرتیکه الدنگ جلو در چه گوهی میخوره؟ و بعد تنها صدایی که اومد بوقهای متعدد بود. مشتاقانه به ماشین بادیگارد که توی خیابونی رو به رویی بود خیره شدم. منم آدمای خودمو داشتم که ته و توشو برام درآورده بودن. دره ماشینه بادیگارد بازشد و یک مرد درشت هیکله قد بلند ازش اومد پایین و به سمت ساختمون رفت. تا الآنم نیکا باید پسره رو از دره پشتی بیرون برده باشه …
دانلود رایگان رمان فرشته ای از تبار جهنم اثر ماریا سیری
دانلود رمان فرشتهای از تبار جهنم 13.01 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایتآهنگ های پیشنهادی برای شما
نظرات بسته شده اند