دانلود رمان باقلوای پر ماجرا از محیا داودی با لینک مستقیم

رمان باقلوای پر ماجرا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: محیا داودی

تعداد صفحات: 2611

خلاصه رمان: جعبه‌های شیرینی رو محکم‌تر تو دستم گرفتم و وقتی دیدم در بازه، بدون معطلی وارد شدم. لامصب این دیگه خونه نبود، کاخ بود! با هر قدمی که جلوتر میرفتم، بیشتر از قبل از مات و مبهوت اطراف می‌شدم. تا اینکه رسیدم ته حیاط و همونجا وایستادم. جلو روم یه در باز بود و اون طرف، یه عالمه پله که میرفت بالا. با خودم گفتم محاله بتونم با این جعبه‌های سنگین از اون همه پله برم بالا. شالمو کمی روی سرم مرتب کردم که نیفته، بعد از صدامو صاف کردم و بلند گفتم: ـ سفارشاتون رو آوردم، لطفاً بیاید دم در تحویل بگیرید!

قسمتی از متن رمان باقلوای پر ماجرا

چون بابام عاشق کیک و شیرینیه آقای شکیبا دقیقا روحیات و علایقش مثل خودم بود که سرخوشانه لبخند زدم و تو آشپرخونه اون کابینت و پیدا کردم و مطابق حرف امیر علی هرچی که میخواستم بود موادی که تو یخچال نگهداری میشد رو هم از تو یخچال بیرون آوردم و تا هم دما شدن مواد کیک با خودم فکر کردم، هزار جور کیک شکلاتی بلد بودم و انتخاب بینشون سخت بود که بعد از چند دقیقه به این نتیجه رسیدم که کیک موز و شکلات درست کنم تنها کیکی که از خوردنش سیر نمیشدم و دلم و نمیزدا دست به کار شدم… موز هم موجود بود که دوتا برداشتم و پوست کندم و شغول شدم… شکلات تخته ای آب کردم،  موزها رو پوره کردم از هر مواد هر چقدر که لازم بود پیمانه کردم و با خیال راحت رفتم سراغ مخلوط کردنشون تو فکر یه کیک خوشمزه بودم و با حوصله کارهای پخت و پز و انجام میدادم.

و در اولین قدم میخواستم با همزن برقی شکر و وانیل و تخم مرغ و مخلوط کنم که یهو صدای امیرعلی و شنیدم کیک چی درست میکنی؟ صدایی تو گلو صاف کردم و با افتخار گفتم _کیک موز و شکلات فکر میکردم قراره ساکت شه که همزن و روشن کردم اما ه همزن و روشن : آقا قصد ساکت شدن نداشت کیک موز و شکلات قلق داره قلقشم فقط من میدونم به تای ابروم بالا پرید همزن و خاموش کردم و گفتم تو؟ تو قناد بودی و من خبر نداشتم؟ نداشت جواب داد: _قناد نه علاقمه ولی این کیک و زیاد درست کردم چون کیک مورد و وقتی فرانسه بودم بارها درستش کردم انقدر که همه فوت و فنش و بلدم بی صدا اداش و درآوردم اصلا حال و حوصلش و نداشتم و حرفی نزدم که ادامه داد: من نمیتونم تا اونجا بیام موادی که استفاده میکنی و بگو و واسه اینکه مقدار هرکدوم و بدونم بیار و نشونم بده.

البته اگه میخوای یه کیک درست کنی که همه بخورن و نمونه رو دستت با حرص خندیدم کیک من بمونه رو دستم؟ نکنه یادت رفته من رو یه انگشت اون کافه رو میچرخوندم؟ زبون دراز جواب داد: یادم نرفته ولی کیک موز و شکلات فرق دراه حالا بگو از چه موادی داری استفاده میکنی؟ داشتم خفه میشدم از دست این کارهاش که چندباری نفس عمیق کشیدم و با دستهام خودم و باد زدم و انگار چاره ای نبود که شروع کردم به خوندن اسامی موادی که میخواستم استفاده کنم… سه چهارم لیوان شکر و به مقدار لازم شکلات آب شده… همه موادی که میخواستم تو کیک استفاده کنم و براش نام بردم تا دست از سرم برداره و صداش بیفته اما سرتق تر از این حرفها بود که گفت: به مقدار لازم یعنی چی؟ اصلا مقدار لازم و کى تعيين . میکنه؟ حرصی نفسی کشیدم و از همینجا جوابش و دادم من تعیین میکنم.

من محیا داودی قد و یه دنده گفت: _هیچکس نمیتونه مثل من کیک موز و شکلات درست کنه بردار بیار ببینم چقدر شکلات آب کردی بردار بیار داشتم دیوونه میشدم از دستش و دلم میخواست به یه نحوی از دستش خلاص شم، یه قرص خواب آوری کوفتی زهرماری به خوردش بدم و یه ساعتی صداش و نشنوم اما امکان پذیر نبود که دوباره آقای رو مخی دهن به حرف زدن باز کرد چیشد؟ اینطور که تو داری کیک درست میکنی تا فردا طول میکشه، قناد باید یه کم تیز باشه برای اینکه دعوای جدیدی رخ نده، برای اینکه یه بلایی سر اون یا خودم نیارم چندباری نفسم و فوت کردم بیرون دستی هم تو صورتم کشیدم و بعد اون شکلات آب شده که هنوز روی کتری بود و با بخار آب آبش کرده بودم و با دستگیره برداشتم و رفتم بیرون هرچند خودم خیلی بهتر از تو میدونم که باید چیکار کنم ولی فقط آوردم نشونت بدم.

رمان باقلوای پر ماجرا

نویسنده : محیا داودی

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 2611