دانلود رمان تلبیس از شادی جمالیان با لینک مستقیم
رمان تلبیس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: شادی جمالیان
تعداد صفحات:1335
خلاصه رمان: نهال و کیهان با رسم و رسوم قدیمی پای سفرهای عقد نشستند. از همان ابتدا، کیهان برای نهال نقشی ساخت؛ نقش یک زن خانه دارِ تمامعیار، که زندگیاش را وقف همسرش کند. نهال هم، با دلی پر از مهر و ذهنی تربیت شده برای وفاداری، عشق به کیهان را معنی زندگیاش دانست. اما زمان، مثل آینهای بیرحم، آرامآرام پرده برداشت. نهال چیزهایی دید و شنید که هیچکس دربارهشان حرف نمیزد. سوالهایی در ذهنش جرقه زد که جواب نداد، یا اگر کسی جرئتشان را نداشت. و سرانجام، خیانت آمد. آرام، خزنده، و مخرب. پایه های رابطه ترک برداشت. اما حقیقت، در دل تبیسی پنهان بود. سوال اصلی این نبود که خیانت رخ داده یا نه، بلکه این بود: خائن کیست؟ آنکه خیانت کرد؟ یا آن که از ابتدا با نقاب، دیگران را فریب داد؟
قسمتی از متن رمان تلبیس
وقتی که تصمیم گرفته وقتش را با پیام بگذراند تا کمتر مورد خشم من قرار بگیرد وقتی که فهمید بابا نمیگذارد خانه من پناهش شود و من هم نمیخواهم بیاید. اما نفهمید نمیخواستم بداند خانه من یخ زده است، من و کیهان به قدری از هم دوریم که حد ندارد. نفسم را بیرون ،میدهم بابا ساکم را برمیدارد و هانیه دلخور شماره پلاک ماشین را تکرار میکند از خانه که بیرون میزنیم دم عمیقی میگیرم، سوار ماشین میشویم و بابا ساکم را روی صندلی عقب کنارم میگذارد و خودش جاگیر صندلی جلو میشود. راننده راه می افتد سرم را به پشتی صندلی تکیه میدهم. قطره اشکی از گوشه چشمم راه میگیرد، تقلا نمیکنم پاکش کنم. به جان گوشه ناخنم می افتم و با حرص میکنمش. دستم میسوزد؛ اما مهم نیست. من دلم سوخته است با دل سوخته چه کنم؟ چه کسی جواب دلم را میدهد؟
تمام طول مسیر خفه میشوم با با هرازگاهی برمیگردد و نگاهم میکند انگار میخواهد ببیند التماسش میکنم نرویم یا نه انگار دنبال بهانه است برگردد، اما من این بهانه را دستش نمیدهم سیم آخر کجاست؟ هرکس یک سیم آخری دارد؛ من الان به سیم آخر زده ام. جایی که دیگر هیچ چیزی برایم معنا ندارد جایی که زندگی ام تمام شده است، جایی که تمام میشوم. به خانه پدری کیهان که میرسیم از ماشین پیاده میشویم راننده به بابا میگوید که هانیه باید زمان توقف را مشخص کند و بابا میگوید وقتی برگشت هانیه زمان را لحاظ میکند تا قیمت نهایی شود. بی حوصله ساکم را چنگ میزنم، به وضعیت خودم پوزخندی میزنم بابا رسما بیرونم کرده است. بابا زنگ میزند و من نگاهم را از بابا میگیرم و به کوچه نیمه تاریک میدوزم صدای کتی را میشنوم که میپرسد: کیه؟ سلام خانوم پدر نهال هستم بفرمایید…
بفرمایید خوش اومدین در باز میشود و بابا اشاره میکند به داخل برویم. میروم پاهایم را روی زمین میکوبم و میروم، اخم میکنم و
میروم. داخل حیاط که میرسیم کنی و کاوه به استقبالمان می آمد میگویند و با هم وارد خانه میشویم. آینده خوش بابا با دیدن پدر و مادر کیهان خجالت زده میگوید به خدا الان فهمیدم چی شده، نمیدونم این دختره عقلش کجا رفته بهش گفتم دختر من تورو شوهر ندادم با این حال کیهان رو ول کنی بیای نگاهم بین آدم های توی سالن میچرخد، کیهان کمی دورتر روی تخت دراز کشیده است. پدرش دست بابا را به گرمی می فشارد و میگوید این چه حرفیه جناب؟ غریبه ایم. مگه؟ بابا دهان باز میکند حرفی بزند که کیهان میگوید: خودم گفتم بیاد خونه شما! نگاهم روی کیهان ثابت میشود و کاوه ادامه میدهد. آره پیشنهاد کیهان بود گفت نهال منو با این حال ببینه غصه میخوره اینطوری بهتره بهتر شدم برگرده.
نگاه بابا اسمت من میچرخد و من بهت زده نگاهشان میکنم انگار حرفشان تلنگری به بقیه میشود و کتی و بقیه هم تایید می کنند. جز تعجب هیچ حس خاصی ندارم، نمیدانم کیهان چرا اینطوری رفتار میکند جلوی بقیه یک طور است و وقتی تنها هستیم کاری میکند از او بیزار شوم ما را سمت مبل ها میبرند و کتی مشغول پذیرایی میشود و بابا حال و احوال کیهان را میپرسد و عذرخواهی میکند که دست خالی رفته است. نیشخندی کنج لب هایم نشسته است و نمیرود، من به روی همه این بدبختی ها نیشخند میزنم کیهان در نهایت ادب جواب بابا را میدهد و کاوه فقط مرا نگاه میکند حس بدی پیدا میکنم، نگاهم را از کاوه میگیرم و به زمین چشم میدوزم حس میکنم بابا مرا از سرش باز کرده است، اصلا نیامده بپرسد تو چه مرگت است که آمده ای؟ تویی که بدون کیهان نفس نمیکشیدی حالا چرا رهایش کرده و آمده ای؟!
دانلود رایگان رمان تلبیس اثر شادی جمالیان
دانلود رمان تلبیس 3.95 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت