ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان اگلاف از ملیکا میکائیلی با لینک مستقیم

رمان اگلاف نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، پلیسی

نویسنده رمان: ملیکا میکائیلی

تعداد صفحات:691

رمان اگلاف

خلاصه رمان: کهزاد فخار، لاشی‌ترین پسر روزگار که لقب بهترین مخ‌زنِ توی مهمونی‌ها و پارتی‌ها رو از آن خودش کرده. یک شب به اصرار دوستاش سر از پارتی در میاره که هیچ ذهنیتی از میزبان نداره و درست همون شب مخ یکی از دخترهای پارتی رو میزنه و اونو به تخت‌خواب می‌کشونه ، غافل از اینکه اون دختر یک سروانه‌ و…

قسمتی از متن رمان اگلاف

خفه ،حقته این زن داییت چرا مثل قاتلا نگاهمون میکنه آدم میترسه ازش. _هیس ،همین قاتلی که میگی گوشاش مثل خرگوش تیزه بشنوه از لوستر حلق آویزت میکنه. _بینیم بابا، اصلا به سیسش نمیخوره این تن و بدن بارب… و صورت دا….. بیشتر به مانکن ها میخوره تا قاتلا، من حتی شک کردم به اینکه این خوشگله زن طارقی خشم اژدها باشه. _ساکت شو داییم داره میاد. با حرفش سیخ نشستم و سرهنگ و تو چند قدمیمون دیدم، سریع بلند شدمو سلام نظامی دادم. _آزاد سروان آزاد، اینجا اداره نیست و منم اینجا سرهنگ و مافوق تو نیستم، بشین دختر جون خب بگید ببینم اینجا چیکار میکنی اونم با خواهر زاده شیطون من، ببینم نکنه بازم تو تیر رس چشم های شکاک و تیز بین تو قرار گرفته سلیم اره؟! دستمو پایین آوردم و منتظرموندم وقتی که سرهنگ نشست !

منم کنار کهزاد نشستم و دست هامو روی زانو هام تو هم حلقه کردم و کمی خم شدم. _خیر سرهنگ ،من اینبار با مدرک اومدم خدمتتون تا شغلم رو دوباره پس بگیرم. سرهنگ طارقی از لحن جدی من لحن شوخ و لبخند گوشه لبش رو حذف کرد و خیره منتظر ادامه حرفم شد. _من از چند روز پیش به طور مخفیانه دنباله رو پرونده ایی که بر عهده منه بودم و این مخفی کاری هم به خواست و اصرار من صورت گرفت ،سایرین هیچ اشتباهی رو مرتکب نشدن اینا رو گفتم تا از اونا خورده نگیرین ،و در ادامه صحبت هام باید بگم که به چند مورد خیلی مشکوک برخوردم سرهنگ. _صبر کنید بیینم ،خشایار !مگه ما قرار نزاشته بودیم که کارات فقط تو اداره و بیرون از محیط خونه باشه این الان چه معنی میده؟! گرچه لحن همسر سرهنگ دلخورانه و ناراحت بود و مخاطبش همسرش بود !ولی من در این یک مورد نمیتونستم سکوت کنم پس

_کاملا حق باشماست خانم ،ولی من به عنوان یک مأمور وظیفه دارم که اگه مدارکی رو مبنا بر حل پرونده ایی که بر عهده دارم پیدا کردم! فورا به مافوقم اطلاع بدم فارغ از زمان و مکان، میدونم که این وقت شب مزاحم استراحت و آسایش شما شدیم ولی قضیه خیلی خیلی جدیه صحبت جون هزاران هزار جوانه که ممکنه اگه اقدامی نکنیم! بیشتر از این به خطر بیوفته؛ پس ازتون خواهش میکنم لطفا همکاری کنین و اجازه بدید کارمون و انجام بدیم. سرهنگ نیمچه لبخندی گوشه لبش نشست و درحالی که دست دور شونه های همسر قهر آلودش مینداخت گفت. _سروان !یادت باشه که داری با همسر سرهنگ حرف میزنیا ،نه اون مجرمه و نه تو بازپرس ،گرچه جرم دزدین قلب منو به گردن گرفته ، مگه نه بانو؟! ممنونت میشم اگه برامون میز شام رو بچینی عزیزدلم. همسر سرهنگ هم با کمی ناز و عشوه اومدن برا شوهرش، چشم غره رفتن به من!

رفت دنبال نخود سیاه معروف. هوف چرا یهو گرم شد همه جا ،کلافه پافرم رو در اوردمو و موبایلم و روشن کردم و عکس های مد نظرم رو آوردم رو بالا و گرفتمش سمت سرهنگ. _سرهنگ خوب به حرف هام دقت کنید، چند روز پیش جسد دختری رو تو جاده نواحی لواسان پیدا کردن که بعد بررسی ها متوجه شدیم چندین مواد ترکیبی رو باهم نوش جان کرده و جالبی ماجرا اینجاست، قربانی به پرونده من هم مربوط میشه، َ اوایل شکم بر قتل بود و برای همین از دوست قربانی بازجویی کردم و متوجه شدم که نه، خود دختره اهل مهمونی های مختلف و مواد بوده و از اونجایی که خواهر زاده عزیزدوردونه شما هرجا باشه دردسر هم دنبالش هست ! حالا به دلایلی که مهم نیست، رأی قاتل بودن به سمت ایشون نشونه رفت که ممتد بود و به خیر گذروند، نتیجه پزشکی قانونی قربانی مرگ بر اثر مصرف مواد البته با دز زیادی از کروکودیل رو تایید کرد.

رمان اگلاف
نویسنده : ملیکا میکائیلی
ژانر : عاشقانه، پلیسی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 691

دانلود رایگان رمان اگلاف اثر ملیکا میکائیلی

دانلود رمان اگلاف 3.58 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند