دانلود رمان ساقی من باش به قلم دوشیزه با لینک مستقیم
دانلود رمان ساقی من باش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اربابی
نویسنده رمان: دوشیزه
تعداد صفحات: 42
خلاصه رمان: کلید انداختم و در و باز کردم… زیر چشمی نگاهی به سالن خالی انداختم…انتظار داشتم مثل همیشه ببینمش که با شنیدن صدای کلید… جلوی در وایستاده و در حالی که سرش پایینه خوش آمد بگه… ولی نبود… با خودم گفتم حتما خوابش برده… دلم و خوش کردم که با دوتا سیلی جانانه از اونایی که رد چهاتا انگشت بلافاصله روش حک میشه از خواب بیدارش کنم … برای همین بلند صداش نکردم و آروم رفتم سمت اتاق خواب … پایان خوش
قسمتی از متن رمان ساقی من باش
چند روز بود که رفتار ارباب عجیب شده بود…یعنی درست از همون شبی که بهش کادو دادم و تاصبح تو باهاش صحبت کردم…خیلی سرد شده بود و زیاد طرفم نمیومد…همش یاتو اتاق کارش بود یا جلوي تلویزیون…نه از تنبیه خبري بود نه حتی یه نگاه یا حرف زدن معمولی…انگار فکرش مشغول بود و من نمیدونستم مشغول چی… میترسیدم…از اینکه کاري کرده باشم…یا اینکه مثل دفعه قبل ارباب فکر کنه که کاري کردم وحالا اینجوري توخودشه…شایداینم یه جور تنبیه برام محسوب میشد…
سخت ترین تنبیه عمرم…نداشتن توجه ارباب برام زجر بود… گاهی اوقات حس میکردم که زل زده بهم ولی وقتی بر می گشتم سمتش میدیدم غرق صفحه تلویزیونه…نمیدونستم کاري از دست من برمیاد یانه…اصلاً نمیدونستم به من ربط داره که بخوام دخالت کنم یانه… نکنه ارباب خسته شده از نکنه کارگر خوبی براش نبودم؟؟؟نکنه تو فکر آوردن یکی دیگه اس؟؟؟اصلاً…اصلاً نکنه میخواد از ارباب بودن استعفا بده… نکنه میخواد ازدواج کنه با یه دختر عادي؟؟؟
نه…ارباب میدونه که من چقدر بهش وابسته ام…میدونه که…نه نمیدونه…اون چیزي از احساس من نمیدونه…من فقط ازش خواستم که خدمتکارش بشم…از کجا باید بدونه که چی تو این دل من داره میگذره؟؟؟ از کجا باید بدونه که اگه خودم خواستم خدمتکارش بشم به خاطر علاقه اي بود که بهش داشتم نه علاقه ام به این کار کردن…از کجا باید بدونه که من به خاطر عشق کارگرش شدم و درد و شکنجه هاي بعدش و تحمل کردم؟؟؟
دانلود رایگان رمان ساقی من باش اثر دوشیزه
دانلود رمان ساقی من باش 6.78 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
