دانلود رمان ذهن خالی به قلم هما پور اصفهانی با لینک مستقیم
دانلود رمان ذهن خالی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: هما پور اصفهانی
تعداد صفحات: 763
خلاصه رمان: فراموشی آغاز داستان است. حادثه سبب فراموشی برای او شد تا قصه‌ی زندگیش شکل بگیرد. تقدیرش چنین بود که ذهن خالی از هر چیز شود تا دست سرنوشت او را در مسیر تازه‌ای گذارد. داستانی که علاوه بر هیجان، شما را شاد و لحظاتتان را سرشار از بوی آشنای محبت می‌سازد. ذهن خالی را بخوانید و از آن لذت ببرید.
قسمتی از متن رمان ذهن خالی
سرم رو تکون دادم نشستم روی مبل ها و نگاشون کردم ، تند تند گلبرگ ها رو سایه دادن و حالت دادن و مشغول لوله کردن و چسبوندن شون کنار هم دون کم کم گل داشت خودش رو نشون می داد. بد نبود اگه منم به کار هنری یاد می گرفتم ، نگاه چطور از این دنیا فاصله گرفتن و غرق آرامشن. بهشون غبطه می خوردم ، فویل های نقره ای رو دور سیم ها می پیچیدن و مرکز گل رو درست میکردن ، بعد گلبرگ ها رو روش می چسبوندن چندتایی از گل ها که آماده شد فرانک رو به من گفت : قربون دستت بیا این نوار گاترین رو بپیچ دور ساقه گلا .
دوباره رفتم پایین و روی دو زانو نشستم ، نوارهای رنگی رو از دست فرانک گرفتم و مشغول پیچیدنش دور ساقه گل های آماده شده فریماه اینقدر تند تند گل ها رو آماده میکرد که مشخص بود حسابی توی کارش استاده . وقتی گل ها که خیلی هم زیاد بودن تموم شدن فریماه و فرانک هم مشغول پیچیدن نوارهای سبز رنگ دور ساقه گل ها شدن . فکر میکردم تموم شده دیدم نخیر ! تازه مشغول درست کردن برگ شدن ، فرانک با استرس به ساعتش نگاه کرد و گفت : که الان شب میشه
من هنوز برنجم رو نپختم . از جا بلند شدم و گفتم : من می پرم … هربار که خواست تعارف کنه که بهش اجازه ندادم و رفتم توی آشپزخونه . توی این چند روز با وجودی که بیشتر وقتم رو داخل اتاقم سپری میکردم ولی نیاز به کمک داره بهش کمک میکردم . سعی می کردم همیشه ظرف ها رو خودم بشورم ، هر بار می دیدم مشغول نظافت خونه است بهش کمک میکردم ، توی غذا پختن هم همینطور ، با اینکه اکثر مواقع هی می کرد جلوش رو بگیرم ولی این تنها کاری بود که در حال حاضر از دستم بر می یومد .
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
