دانلود رمان بازنده ها نمیخندند به قلم اکرم حسین زاده با لینک مستقیم

دانلود رمان بازنده ها نمیخندند نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: اکرم حسین زاده
تعداد صفحات: 2998

خلاصه رمان: عشق کامران ۱۹ ساله به سلوای ۱۵ ساله و آغاز ماجرا خواستگاری و پس زدن شدن کامران از طرف سلوا اون میبره به ۹ سال بعد بابا لنگ دراز مهربون داستان بعد ۹ سال از تهران به تبریز برمیگرده که عشق زیر خاکسترش و باز شعله ور کنه سلوای که خود دل به همبازی دوران کودکی خود بسته و با حادثه ای که برای امید اتفاق میوفته زندگی سلوا به کل دچار تغییر میشه

قسمتی از متن رمان بازنده ها نمیخندند

گرمی اشک در آن هوای زمستان به بهار نشسته روی صورتم ویلان و سرگردان بود و من چقدر با آدم های معمولی دور و برم فرق داشتم ! نگاه مات و مبهوتم را به او دوختم که مثل همیشه غیرقابل پیش بینی عمل کرده بود و در حالی که منتظر تشرش بودم که بلند شو بیا اداره ، اینجا بود و خیره در چشمانم انگشتانش ماهرانه تارهای گیتار را حرکت می داد و با هر بخشی که میزد چیزی درون دلم جابجا می شد. مانده بودم چه کنم ! با یکی دو گام سنگین پیش رفتم و مقابلش ایستادم، بدون کوچکترین حرف و حدیث چشم به چشمم داشت و کار خودش را می کرد .

و نگاهم روی پلاکش افتاد، برگشته بود سرجای خودش ! روی خنده ی کمرنگ بر لبش که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده و همه چیز مرتب است. سرم را بالا گرفتم و به آسمانی که علی رغم صاف بودنش چند تکه ابر فارغ از همه ی مشکلات دنیا برای خودشان خوش بودند ، نگاهی کردم . زیر آسمان خدا و زیر نگاه او انگار چاره ی دیگری نداشتم . گام آرام دیگری به سمتش برداشته بودم که قطعه آخر را هم نواخت و گیتار را پایین آورد ، هنوز دهن از دهن باز نکرده بودم…

که مهیاد گفت : این بار باید همه مون رو با هم بدی دست پلیس ! برای این همه پشت بودن مهیاد برای کامران ، تبسم کمرنگی از پشت اشک هایم خودی نشان داد ! چشم به چشمان منتظر او دوختم ، از کی اینقدر لبخندش عمیق و گرم شده بود و من آن میان بیچاره ترین آدم روی زمین بودم . لب زدم : الان کیه ؟ گوشه لبش کمی بالا رفت ، انگار گیجی من برایش جالب بود ! مهسا آهسته گفت : منظورت چیه ؟

رمان من و داداشم و پسر خالش

نویسنده : اکرم حسین زاده

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 2998