دانلود رمان ماتیسا به قلم حلما سادات با لینک مستقیم

رمان ماتیسا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: حلما سادات
تعداد صفحات: 723

خلاصه رمان: ماتیسا دختر نازپرورده عمارت سماواتی‌ها دل در گرو پسرعمویی دارد که دلش را به تاراج برده، هر دو شیفته و واله یکدیگرند. اما همیشه آنچه که باید بشود، نمی‌شود. خورشید به زندگی‌اش می‌تابد ولی تابشش او را می‌سوزاند. ماتیسا را دستی به سایه می‌برد و ناجی‌اش می شود.

قسمتی از متن رمان ماتیسا 

میبیند که صامت ایستاده ام، حتی شاید میبیند که با تیر حرف هایش تنم را زخمی کرده است که به سویم می آید؛ اما
قبل از رسیدنش نمیدانم فشارهای امروز یا روزهای قبلاست، هر چه هست تاب ماندن در خود نمیبینم، من امروز همراهی و دلگرمیاش را میخواستم، دلم میگیرد. عقب گرد میکنم و به سرعت از اتاق خارج میشوم. با خروجم از شرکت، قدمی چند برنداشته ام که صدای لاستیک های ماشین و بعد صدای کفری اش در میان تارهای شنوایی ام زوزه میکشد.بیا سوار شو تا اون روی سگم بالا نیومده!

می ایستم و نگاه میکنم. توانی برای مخالفت و بیشتر حرص دادن اون دارم قبل از اینکه در خیابان به خاطر ضعفم آوار شوم. در سکوت سوار ماشین میشوم. قبول دارم که کمی او را رنجاندهام اما چرا حق را به من نمیدهد؟ دلم این سکوت وهمآور و تلخی او را نمیطلبد. جو سنگینی حاکم است، تنها صدای نفس های بلندمان سکوت را درهم میشکند. برای من پر از بغض که اجازه شکستنش را نمیدهم. برای او صددرصد از خشم! با تمام دلخوری و ضعف سعی میکنم برای از بین بردن این کدورت پیش قدم شوم. سالار من نمیخواستم تو رو ناراحت کنم چرا باور نمیکنی؟ من فقط…

صدای بم و خسته اش مانع کامل شدن جمله ام میشود.
تمومش کن ماتی! دوست ندارم چیزی بشنوم، حداقل در مورد موضوع چند ساعت پیش… انگشتانم را درهم گره میزنم و سرم را به سمتش میچرخانم. با قیافه ای درهم و با یکدست فرمان را گرفته و نگاه نمیکند. چهره غمگین و گرفته اش قلبم را به درد میآورد. ناخودآگاه دستشرا در دست میگیرم. برمیگردد صامت نگاه میکند. دستش را پس نمیکشد همین برایم نقطه قوت و جراتی میشود که آن را ببوسم. تنها واکنشش یک نگاه سراسر حرف میشود.

رمان ماتیسا

نویسنده : حلما سادات

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 723