دانلود رمان نارگون به قلم بهاره شریفی با لینک مستقیم
رمان نارگون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: بهاره شریفی
تعداد صفحات: 960
خلاصه رمان: رمان ویژه امروز روایت زندگی نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش، فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و نا امنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش را رقم می زند …
قسمتی از متن رمان نارگون
صدای باز شدن در خانه را هم شنید و تعارفات و خداحافظی نفسی گرفت و کیف و لباس هایش را که همانجا رها کرده بود برداشت. الان بود که سر و کله حاجی پیدا شود . کاملا درست حدس زده بود به ثانیه نکشید که در باز شد و حاج محسن اخم کرده توی درگاهی ایستاد. سوگند مانتویش را آویزان کرد و دست پیش گرفت: دستت درد نکنه حاج آقا دیگه جلو غریبه ها مارو سکه یه پول نکرده بودی که
کردی!
حاجی قدمی داخل گذاشت و اخم هایش را بیشتر در هم کشید: سوگند بچه بازی درنیار. این ادها رو هم برای من در نیار چون غریبه اینجا بود خیلی کاری به کارت نداشتم. ولی فکر نکن تمام شد و رفت. ای بابا حاجی گفتم که رفته بودم دنبال سفارش عمه. و دست دراز کرد و کیفش را برداشت و پاکت کوچکی را بیرون کشید و گفت: واسه خاطر اینا کل شهرو زیر پا گذاشتم . ای خدا! سوگند برا من فیلم بازی نکن بچه. من تو رو بزرگ کردم یعنی به خاطر چارتا خنزر پنزر از 4 عصری رفتی تا 9 شب! صدای نرگس خانم از حیاط خط انداخت وسط مکالمه شان:
سوگند به سمت پنجره رو به حیاط رفت و آن را باز کرد و سرش را تا کمر از حاج محسن کجا موندی؟ پنجره بیرون برد:
سلام عزیزجون! حاجیت پیش منه دلت شور نزه! نرگس خانم با دیدن سوگند نفس راحتی کشید و برای اینکه حاجی خیلی هم او را
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
