دانلود رمان وسواس به قلم فاطمه اشکو با لینک مستقیم

رمان وسواس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: فاطمه اشکو 
تعداد صفحات: 617

خلاصه رمان: سوزان نگاهش را با اعتمادبه‌نفس مختص به خودش از برنا گرفت و به ترلان قرض داد. دختری که پوستی سفید، مو و ابرویی نارنجی رنگ و چشم‌هایی رنگی داشت. فک زاویه‌دارش درست در دیدرس نگاه سوزان قرار گرفت.
سوزان: واقعا؟! چه خوب که بالاخره تصمیم گرفتی باهم آشنامون کنی شریک!

قسمتی از متن رمان وسواس

مؤذن نوای خوش اذان را در رادیو طنین انداز می کرد که پلک های سلین باز شد . آب دهانش از نخوردن شام و آب، خشک شده بود . چشمانش را بست و به سختی آب گلویش را قورت داد. اثری از مرد جوان در کنارش نبود . هراسان از سر جا بلند شد و دور و اطرافش را کاوید، هیچ مسافری در اتوبوس جز راننده و کمک راننده، پیدا نکرد. از راننده پرسید:
آقا .. مسافرها کجا رفتن؟ راننده پوزخندی به سادگی دخترک زد و جواب داد: شما مسلمون نیستی انگار! موقع اذان، رستوران بین راهی می مونیم تا مسافرها گلویی تازه کنن.

تمسخر راننده را جدی نگرفت و با برداشتن کیفی که دنی در آن بود از اتوبوس پیاده شد تا به قول مرد، گلویی تازه کند .
با دیدن در باز رستوران و نور های رنگارنگ دم در و داخل سالنش، لبخند محوی زد و وارد شد . مثل همیشه که با دنی درد و دل می کرد، زیر لب نالید: کوبیده ای چرب و گرم را سفارش داد و منتظر پشت میز نشست . نگاهی گذرا به دنی انداخت و آن را روی صندلی کناری اش حال و روزمون رو نگاه کن! دنی خوشگلم؟ می شه بیدار نشی؟ نمی خوام اذیتت کنن … گذاشت .خانومی؟!

پرسشگر پشتش را نگریست و با مردی میانسال که موهایی جوگندمی داشت، چشم در چشم شد :بله؟ با منین؟ مرد از دیدن دختری که ایده و ؼرایض مردانگی اش را بیدار کرده بود، لبخندی روی لب هایش پهن کرد : آره خوشگل خانوم، با توام! همراه نمی خوای؟ سلین با فکر اینکه او مهربانی خرجش می کند، لبخندی زد و اشاره ای به صندلی مقابلش کرد: البته . بفرمایید! با هم می خوریم، چه فرقی می کنه !
مرد خنده ای دندان نما کرد و روبه رویش نشست . سفارشش را به خدمتکار داد و بعد رو به سلین گفت: اسمش چیه خوشگل خانوم؟ سلین زیپ کیفش را تا ته باز کرد و گفت:

رمان وسواس

نویسنده : فاطمه اشکو

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 617