دانلود رمان یک روز تو زندگیم بودی به قلم قلب پاییز با لینک مستقیم
رمان یک روز تو زندگیم بودی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی
نویسنده رمان: قلب پاییز
تعداد صفحات: 94
خلاصه رمان: جلدیک رمان در اونجایی تموم شد که ایلیا نفسو از خونه بیرون کرد و وقتی نفس به خونه رفت و جریان رو برای مادرش تعریف کرد سعیده حالش بد شد و …
قسمتی از متن رمان یک روز تو زندگیم بودی
نذاشت بیچاره حرفشو کامل کنه و با صدای نیمه بلندی گفت: فقط ساکت شو بهرام نمی خوام چیزی بشنوم..باشه برای بعد. به حسابت می رسم… بهرام که هیچ منم لال شدم از ترسم من که کاری نکردم که بترسم البته باید صیغه شدنمو فاکتور بگیرم… اگه این حمید می فهمید تو فامیل و آشنا آبرو برای من نمی موند… دستمو عصبی به پام کشیدم… سنگینی نگاهی روی خودم حس کردم برگشتم دیدم حمید با نگاه خاصی منو برانداز میکنه… اصلا از نگاهش خوشم نیومد.
کلا نگاهاش این جوری بود انگار که جلوش … مردک خر. هیچ علاقه ای بهش نداشتم… حمید:راجع به اون پیشنهاد بهش فکر کردی؟ نگاه کنجکاو بهرامو بی جواب گذاشتم و به طرف حمید برگشتم و به نیم رخش خیره شدم… خوب متوجه منظورش شدم اما خودمو به نفهمی زدم … کدوم پیشنهاد؟ نگاه تحقیر آمیزی بهم انداخت و با لحن تحقیر آمیزتری گفت:خودتو نزن به خنگی من اعصاب درست ، درمونی ندارم می زنم ناکارت می کنما…
عصبی پوست لبمو جویدمو گفتم:تو کی باشی که این طوری با من حرف بزنه هی هیچی بهت نمی گم دور برت نداره، در ضمن تو غلط می کنی که بزنی منو ناکار کنی مگه شهر هرته… بهرام: اوووو ایول باباـ.. منو حمید هم زمان گفتیم:تو یکی خفه شو… و حقیقتا هم بهرام لال شد و چیزی نگفت….
حمید:نه خوشم باشه زبون درآوردی اما غمت نباشه خودم این زبون دراز شده رو از ته می چینم…. با تحقیر و چندش صورتمو جمع کردم:ساکت شو حمید دیگه خیلی داری حرف می زنی سرمو بردی..نگاه برزخی بهم انداخت و چیزی نگفت ولی با این نگاه حساب کار دستم اومد که اگه منم زبون درازی کردم حسابم با کرام الکاتبینه… آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم…
دانلود رایگان رمان یک روز تو زندگیم بودی اثر قلب پاییز
دانلود رمان یک روز تو زندگیم بودی 1.38 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
