دانلود رمان بهشت ظالم به قلم J T Geissinger با لینک مستقیم
رمان بهشت ظالم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی، بزرگسال
نویسنده رمان: J T Geissinger
تعداد صفحات: 1249
خلاصه رمان: جولیت دختریه که به همراه سه تا از دوستاش به عنوان تفریح دزدی میکنن. البته نه دزدی معمولی، اونا به خلافکارا و کله گنده های شهر دستبرد میزنن و چیزهایی که گیر میارن رو به خیریه ها و یتیم خونه ها میبخشن. اما وقتی جولیت پادشاه مافیای ایرلند رو به عنوان قربانی بعدیش انتخاب میکنه و به انبار پوشکش دستبرد میزنه، همه چیز تغییر میکنه. جولیت یک اشتباه بزرگ کرده و حالا لیام بلک، کسی که آوازه بی رحمی و شراراتش توی شهر پیچیده و حتی اسمش تن مردم رو به لرزه میندازه افتاده دنبال این دختر تا ازش انتقام بگیره. اما لیام بلک هم راز های خودش رو داره و شاید اون چیزی که در ظاهر به نظر میاد نباشه.
قسمتی از متن رمان بهشت ظالم
رو در جا میخکوب میکرد، عین عزرائیل بالای سرم ایستاده بود. فین واقعا دختر زیبایی بود اما متاسفانه به اندازه زیبایش، بی طاقت بود. همچنین بامزه، باهوش و دزد فوق العاده ای بود؛ برای همین امشب همراه خودم به اینجا آورده بودمش. به هرحال کسی که میخواست به انبار یک آدم کله
گنده دستبرد بزنه و دو هزار تا بسته پوشک رو ازش بدزده، باید یک همراه و همدست قابل اعتماد همراه خودش داشته باشه.
حداقل جهت قوت قلب که البته این دوست عزیز ذره ای برای
من قوت قلب و آرامش خاطر به ارمغان نمیاورد و بدتر داشت عصبیم میکرد! فین آهی کشید و گفت: واقعا بی عرضه و دست و پا چلفتی دوستم. سطل آشغال از تو مفید تره.اگه یه لحظه خفه شی و اجازه بدی تمرکز کنم، بازش میکنم!نگاهی به ساعت مچیش انداخت و بعد با بی صبریشروع کرد به شمارش معکوس:ده. نُه. هشت. هفت. این یه قفل زبونه دار کوفتیه و منم دارم با یک سنجاق سر کوفتی بازش میکنم. یکم طاقت بیار! الکی واسم بهونه نیار. اگه من بودم یکسال پیش بازش میکردم! شش. پنج. چهار. سه.
تسلیم شدم! صاف ایستادم و از بین سایه های نیمه شب به دوستم خیره موندم و گفتم: خیلی خب. تو برنده شده دختره وحشی سلطیه! کوله پشتی رو از روی شونه ش پایین کشید، زیپش رو باز کرد، انبر آهن بُر رو از توش بیرون کشید، و با لبخند اونو به دست من داد و گفت: پرنسس فکر کردی با دست خالی و یه سنجاق مو میتونی این غل و زنجیر رو باز کنی یا به کمک این انبر نیاز داری؟ یادم بنداز وقتی رفتیم خونه توی شامپوت کرم موبر بریزم!
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
