دانلود رمان گوزن به قلم مدیا_ر با لینک مستقیم
رمان گوزن نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: مدیا_ر
تعداد صفحات:1178
خلاصه رمان: این رمان روایت زندگی ۵ نفر را به تصویر میکشد…آرزو،آرمان،کوهیار و کوهسار که دو برادر دو قلوان،ریما و در آخر هم یارا.شخصیت اصلی این داستان یارا،دختری شیطون و مقاوم که چند سال پیش بخاطر سختی و تحقیر و توهین و کتکایی که مدام از خانوادش میخورده از پدرش یک چک با مبلغ بالا میدوزده و به ترکیه فرار میکنه و بعد از سختی های فراوان به کانادا مهاجرت میکنه تو یک ساختمون خرابه با اون ۵ نفر دیگه آشنا میشه و رابطه دوستانه ی خیلی خوبی باهم برقرار میکنن تا اینکه در یک شب دورهمی در کنار همدیگه آرمان پسرخالش کیان و به خونه یارا دعوت می کنه که…
قسمتی از متن رمان گوزن
برگشتم تو اتاقم و تصمیم گرفتم دوش بگیرم یه دوش ده دقیقه اي گرفتم و ٥ دقیقه اي لباس پوشیدم و دوباره از اتاقم اومدم بیرون انگار میترسیدم كیان رفته باشه و من رفتنشو نبینم ولي بخت باهام یار بود. هنوز خواب بود! گشنم شده بود پس رفتم تا آبجوش بذارم ولي همینكه كلید كتري برقي رو زدم متوجه شدم كه كیان بیدار شد چون صداي
“واي ” گفتنش رو شنیدم . برگشتم سمتش و لبخندي به روش زدم سلام خواب الود دستشو كرد تو موهاي مشكي و براقش و دادشون بالا
و با چشماي پف كرده بهم نگاه كرد یه جوري انگار كلافه به نظر میرسید كیان_ شرمنده من خواب موندم! اشكال نداره، راحت باش ، برو دست و صورتت رو بشور بیامیخوام چایي بذارم كلافه و معذب گفت…نه میرم بیشتر از این زحمت نمیدم اگه كاري داري جلوتو نمیگیرم ولي اگه كاري نداري زیاد جالب نیست كه هنوز گیج خواب بخواي رانندگي كني، درضمن دستشویي اونجاست، حوله تمیز هم تو كابینت دستشویي موجوده، تا تو بی اي دوتا چایي دبش م یذارم با باقلواهاي باقي مونده دیشب
بالاخره لبخند نصفه نیمه دیشبش رو دوباره تكرار كرد یكم مكث كرد انگار حرف زیادي میخواست بزنه ولي اخر سر به یك بسنده كرد و رفت سمت دستشویي …ممنون از برخورد خودم كاملا راضي بودم… خدا رو شكر هول نشده بودم
یه آفرین بزرگ تحویل خودم دادم ولي این تپش قلبم یكم رو
اعصابم بود! نسبت بهش كاملا هیجان داشتم و دلیلش رو
نمیدونستم چند دقیقه بعد از دستشویي اومد بیرون و در حالي كه داشت صورتش رو خشك میكرد منم چایي رو ریختم و قوطي باقلوا رو گذاشتم رو میز دو نفري و كوچیك آشپزخونه بدون مقدمه خودش شروع كرد
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.