ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان محکوم به تن تو به قلم مریم چاهی با لینک مستقیم

رمان محکوم به تن تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: مریم چاهی
تعداد صفحات: 2078

دانلود رمان محکوم به تن تو

خلاصه داستان: در تالار شایگان، زندگی هدیه‌ی ریزاندام و ساده با جاناتانِ غول‌پیکر و ماجراجوی ۳۶ ساله، در شبی آشفته گره می‌خورد. شبی که سایه‌ی مواد مخدر، حافظه را از هر دویشان می‌گیرد. بارداری غیرمنتظره، تصمیمی دشوار را مقابلشان قرار می‌دهد. جاناتان برخلاف انتظار، پشت هدیه می‌ایستد و با او پیمان زناشویی می‌بندد. اما بازگشت معشوقه‌ی سابقش، آن هم با فرزندی پنج ساله، آرامش تازه را به لرزه می‌اندازد. هدیه، با گذشته‌ای پر از راز و زخمی که از خانواده‌اش به دوش می‌کشد، احساس حقارت می‌کند و از جاناتان فاصله می‌گیرد. داستانشان تصویری از تقابل دو جهان متفاوت است؛ دختر ایرانی در بند گذشته و مردی غربی که مفهوم واقعی مردانگی را معنا می‌کند. عشقی که میانشان متولد می‌شود، طغیانی علیه باورهای جامعه است …

قسمتی از متن رمان محکوم به تن تو

آرام و قرار نداشت. نمی‌توانست بنشیند. حتی نمی‌شد یک جا بایستد. بعد از اینکه سعی کرد مهیار را وسط راهرو خفه کند کمی دلش آرام گرفته بود. صدای خاله پیمانه را می‌شنید که پسرش را سرزنش می‌کند اما این چیزی را عوض می‌کرد؟ تمام روز در کلانتری مشغول جواب پس دادن به مأمورینی بود که تصور می‌کردند دروغ می‌گوید. تست خونش نشان می‌داد مقدار زیادی مواد مخدر مصرف کرده و نمی‌پذیرفتند ناخواسته بوده. جدای از همه این‌ها گندی به زندگی‌اش خورده که با هیچ چیز درست شدنی نیست و مهیار فقط می‌خندد: -بابا مگه چی شده؟ یه شب رفتیم عشق و حال ببین می‌تونی از دماغمون در بیاری؟ با توام جان… یه جور رفتار می‌کنی انگار تا حالا تو عمرت خوش نگذروندی… نگو که تو لندن کسی

از این کارها نمی‌کنه که با پشت دست می‌زنم توی دهنت… نمی‌فهمید مردک… اصلا مگر مغز هم داشت که بفهمد؟ خاله پیمانه مرتب سوال می‌پرسید و صدایش در فضای ذهن بیمار جاناتان می‌پیچید. از آن بدتر مهگل که موقعیت را برای دلبری مناسب دیده و سعی می‌کرد خودش را هر طور شده به جاناتان سردرگم بچسباند: جاناتان… چرا راه میری؟ بشین عزیزم برات یه چیزی بیارم بخوری… مهیار تو هم تمومش کن… نمی‌بینی چقدر حالش خرابه؟ فایده نداشت. چیزی از این الدنگ دستگیرش نمی‌شد. خجالت می‌کشید به خاله عزیزش بگوید پسرش را لو داده و امکان دارد هر لحظه به کلانتری احضار شود اما باید می‌گفت. جلو رفت و بازوی مهیار را گرفت کشید: بیا… مهمه… برای ادای کلمات در مضیقه بود

و هر بار حرفی می‌زد باعث خنده این مردک بی‌فکر می‌شد. پیمانه و مهگل سعی کردند مانع شوند اما اهمیت نداد. مهیار را به سمت خروجی کشید و با دست اشاره کرد کسی جلو نیاید. می‌دانست از نگاهش خون می‌بارد و می‌خواست مهیار این خون نشسته روی روحش را ببیند: چی به من دادی؟ باز هم خندید: هیچی به خدا… -لوت دادم!! ابروهای مهیار بالا پرید اما خنده‌اش نشان می‌داد باور نکرده  یا فکر می‌کند جاناتان هنوز چت است: -الان رفتی فضای پلیسی؟ نترس اگر به حرفم گوش بدی… همینطور که حرف میزد دستش را روی شانه جاناتان گذاشت و با نگاه پر از خشمی که جواب گرفت، هم دستش را برداشت، هم خفه خون گرفت: از صبح کلانتری بودم… میان سراغت… هیچوقت نمی‌بخشمت مهیار …

رمان محکوم به تن تو
نویسنده : مریم چاهی
ژانر : عاشقانه، هیجانی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 2078

دانلود رایگان رمان محکوم به تن تو اثر مریم چاهی

دانلود رمان محکوم به تن تو 19.84 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

برای ارسال نظر باید وارد شویدlogged in