دانلود رمان من سرکش به قلم شایسته بانو با لینک مستقیم

رمان من سرکش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: شایسته بانو
تعداد صفحات: 1407

خلاصه داستان: وقتی متین السادات موحد پا به دنیایی گذاشت که فرهنگ و باورهایش با خانواده‌اش زمین تا آسمان فرق داشت، همه‌ چیز تغییر کرد. جایی که سبک پوشش و خط مشی دینی او مورد قضاوت قرار می‌گرفت، او را در دل یک چالش سنگین قرار داد. حالا، سرنوشتش به آزمایشی گره خورده که شاید آینده‌اش را بسازد یا ویران کند… یک دختر محجبه، در دل یک شرکت مد و دنیای پرزرق‌ و برق طراحی …

قسمتی از متن رمان من سرکش

توی یه رستوران ایتالیایی با دیزاین قرون وسطایی نشسته‌ام و به پنه با سس آلفردوم خیره شدم و به ظاهر به حرف‌های همکارام گوش میدم… به وضوح وصله‌ی ناجور جمعم هرچند که به جز یکی دوتاشون که سرد بودن و مشخص بود رضایت چندانی از حضور من ندارن مابقی با روی باز قبولم کردن… با ضربه‌ی آروم ساجده به پهلوم.. برمی‌گردم سمتش که آروم زیر گوشم میگه: چرا با غذات بازی بازی می‌کنی… بخور خیلی خوشمزه است… به پیشنهاد ساجده سفارشش دادم… ولی خامه‌اش اونقدر زیاده که دل رو می‌زنه برای همین سر جمع شاید ۳ تا قاشق خوردم.. بی‌اختیار به بشقاب‌های بقیه خیره می‌شم.. همه‌اشون از دم غذاهای رژیمی مثل ماهی کبابی و نهایت استیک با سبزیجات پخته سفارش دادن و این وسط فقط

من و ساجده و یکی دیگه از خیاط‌هاست که غول کالری جلومونه.. با این فکر خنده‌ای رو لبم می‌شینه که یکیشون خیلی خودمونی علت خندم رو می‌پرسه و منم برای اینکه سعی کنم نصیحت ترانه رو توی دستور کارم قرار بدم عین واقعیت رو میگم برخلاف تصورم همشون می‌خندن حتی اون دوسه تایی که شاید اولش سرد بودن و همین باعث میشه به اطرافم دلگرم شم و برای چند ساعتی نتیجه‌ی داوری و… از یادم بره و با همکارام بیش از پیش آشنا شم… در کل بغیر از من ۳ تا طراح دیگه‌ام هستند، مریم، غزل، فائزه و تینا که هر کدوم برای خودشون یه خیاط مخصوص دارن. جز فائزه که گویا از قدیمی‌ترهاست و بر خلاف بقیه که شاید نهایت سی ساله و چند ساله باشن کاملا مشخص که سنش بیش از این حرفاس و به لطف

هزار مدل ژل و بوتاکس و… سنش کمتر نشون میده و تونسته با جوون‌ترها بپره… ما بقی زمان خیلی معمولی می‌گذره… و بعد از نهار خوردن قهوه و کیک عصرونه و حرف‌ها و بحث‌هایی که گاه به گاه سعی می‌کنم توش شرکت کنم، نزدیکای ساعت ۳، راهی شرکت می‌شیم…. برام جای سوال که هیچ کس استرسی نداره و هیچ حرفی از کار زده نشد تو کل این چند ساعت بیشتر به حرفای دخترونه و بحث داغ ازدواج و مردای امروزی اینکه تو زندگیاشون کیا بودن و هستن و از همه جالب‌تر اینکه من تا حالا با کسی دوست بودم یا نه تا بحث کاری و شاید و حرف از طرح‌ها… موقع برگشت منو ساجده از همه عقب‌تریم… برای همین رو می‌کنم به ساجده و میگم: اینا کلا هیچ استرسی ندارن گویا… ساجده سرش رو از توی گوشیش در میاره و هان غلیظی میگه!! …

رمان من سرکش

نویسنده : شایسته بانو

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 1407