دانلود رمان فتح شکست به قلم سحر پریچهر با لینک مستقیم

رمان فتح شکست نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی 

نویسنده رمان: سحر پریچهر 

تعداد صفحات: 747

خلاصه رمان: هیجده سال از ورشکستگی کارخونه ایرج می گذره و حالا به کمک دو تا دامادش کارخونه سر و سامونی گرفته. داستان درباره زندگی خصوصی و شخصیت بچه های ایرج و مشکلاتی هست که دشمن ایرج برای کارخونه ایجاد میکنه …..(ماهرخ دختر بزرگ خونواده ) 5 ساله که با شوهرش سیاوش رابطه ای نداره و در استانه طلاقه. بهرخ (دختر کوچیکتر )به تازگی با سیاوش ازدواج کرده و مشکلات خودشونو دارن. فرخ (پسر بزرگ خونواده )که خودشو مسئول خونواده میدونه قرار بود با دختری ازدواج کنه ولی … شاهرخ (ته تغاری خونواده ) پسری سر به هوا و شیطونه که به دلایلی اصرار به ازدواج با دختر عموش داره…

قسمتی از متن رمان فتح شکست 

من به همین راضی ام. راضی نباش راتو بکش برو، خواهرش نمی فهمیدش و نفسش از جای گرم بلند میشد. مادر نبود که اگر بود؛ نمی گفت برو… بهرخ راحت یه چیزی واسه خودت میگی. من یه مادرم مروارید نیاز داره کنار هر دومون باشه.
پوزخندی زد و نگاهی به آینه بغل انداخت هه کنار هردوتون این کنار هردوتون یعنی چی؟ من و سیاوش حواسمون بهش هست. خدارو شکر اگه حواستون نبود مروارید چی میومد.

ماهرخ لبش را به دهان کشید و گوشه ی مانتوی نخی اش را میان مشتش مچاله کرد تا خیسی مشمئز کننده ی کف دستش با خشکی پارچه در آمیزد. مروارید چی گفته؟ پارچه زیر دستش فشرده تر میشد و دهانش خشک تر. بهرخ! مروارید.  چی گفته؟ میره ماموریت؟ من منی کرد و خواست قضیه را ماست مالی کند. خب امم… هفته ی پیش یه چند شب کار داشت مجبور شد تو کارخونه بمونه. به ماهرخ و سر پایین افتاده اش نیم نگاهی انداخت.

دوباره چشم به حرکت ماشین های روبرو دوخت حتی فکر کردن به آنچه که ماهرخ پنهانش می کرد؛ تمام تنش را به ارتعاش عظیمی مهمان می کرد چه برسد به آنکه…ماهرخ دروغ نگو… حداقل به من دروغ نگو دروغ نگو بهم… و با تردید ادامه داد سیاوش زن گرفته نه؟ سکوت ماهرخ؛ جانش را بالا آورد چشم هایش را صدم ثانیه ای فشرد و بلند تر سوالش را تکرار کرد.

رمان فتح شکست

نویسنده : سحر پریچهر

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، معمایی

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 747