دانلود رمان هفت خبیث به قلم بهاره حسنی با لینک مستقیم

رمان هفت خبیث نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه 
نویسنده رمان: بهاره حسنی
تعداد صفحات: 1153

خلاصه رمان: دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیام های ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش… دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جزء البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …….

قسمتی از متن رمان هفت خبیث

اتفاق وقایع را زیاد میکرد و با خود وقایع تلخ یا شیرینی شان کاری نداشت. اتفاقات همانطور سرجایش می ماند؛ فقط مثل فیلم های چارلی چاپلین روی دور تند می رفت. در خانه بودم و با اینکه پایم خوب شده بود، اما کارم را به خانه آورده بودم. نمی دانم چرابه همه گفته بودم که نیاز به خلوت دارم. اما به خودم نمی توانستم دروغ بگویم می ترسیدم و این اصلا خوب نبود. البرز مجبور به یک سفر عجله ایی و یک دفعه ایی شده بود و من تنها مانده بودم.

با اینکه تقریبا به التماس افتاده بود که من هم با او بروم اما من سرسختانه امتناع کرده بودم. مسخره بود چون مثل سگ از اینکه شاید دوباره اتفاقی بیفتاد می ترسیدم. اما دوست نداشتم خودم را ضعیف نشان دهم. از طرفی خدا را شکر البرز تاکنون نتوانسته بود که کسی را برای پاییدن من گیر بیاورد. با صدای زنگ در از جا پریدم پاورچین رفتم و از چشمی به بیرون نگاه کردم، خانم سلطانی همسایه مقابل بود، با یک کاسه اش. در را باز کردم و بعد از چاق سلامتی، کمی درباره همسایه طبقه بالا حرف زدیم.

که ظاهرا چند روز قبل، نصف شب گیج به خانه برگشته بود و ماشین را به در پارکینگ کوبیده بود و حالا در کرکره ایی پارکینگ تاب برداشته و درست بالا و پایین نمی رفت. او غرولند کرد و من هم تایید کردم چون همه ساختمان می دانستند که هر کس با خانم سلطانی در افتاد ور افتاد. بعد از رفتن خانم سلطانی و آن قدر زود که من تازه به اشپزخانه رفته و کاسه اش را روی میز گذاشته بودم، دوباره زنگ را زدند. احتمال دادم که دوباره خانم سلطانی است و می خواهد چیز دیگری که یادش رفته بود را بگوید.

رمان هفت خبیث

نویسنده : بهاره حسنی

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 1153