دانلود رمان معجزه دستانت به قلم نازنین اسدپور با لینک مستقیم

رمان معجزه دستانت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: نازنین اسدپور 
تعداد صفحات: 543

خلاصه رمان: با صدای فریاد بلندی که توی محیط بیمارستان پیچید سیخ سر جام ایستادم ! از کجا میومد این سر و صدا ؟ بچهام متوجه شده بودن که با تعجب به همدیگه نگاه می کردن. ناگهان همه با سرعت به طرف صدا حرکت کردیم ! با دیدن یه مرد قد بلند که جز آشفتگی و نگرانی هیچ چیزی از
چهرش معلوم نبود کمی تعجب کردم ، ولی سریع به خودم اومدم ! از این نوع افراد زیاد دیده بودم ! جنون وار فریاد میزد و پرستار ها به زور گرفته بودنش..

قسمتی از متن رمان معجزه دستانت 

یکی اون دستا رو ببینه فکر میکنه یه خیار رو هم خورد نکرده. نمیدونه مشت میزنه مرد به این پهلوونی کبود میشه عجیب دلم میخواد که برم بوکس یاد بگیرم. گوشه ی چشمانش چین افتاد. بحث لذت بخشی بود. همیشه از روحیه ی سوگند خوشش می آمد. به امام حسین سوگند حرفشم بزنی خودم رو از این بالا پرت میکنم پایین، بدن من به اندازه ی کافی کبوده بوکس رو تو رو به مرگ من ول کن با نیشخند دست به سینه زل زد به سروش. ابهتت کجا رفته پس ؟

و اینبار سروش بود که با تندی گفت: لااقل تو دیگه از ابهت حرف نزن، همین الان دیدم چطور کتک خوردی. برای اولین بار بود که ناراحت نشده بود. حاضر بود بار ها و بار ها طعم آن درد ملس را بچشد ولی دخترکش را حس کند و آن رایحه ی بی نظیر را هر لحظه بیشتر به مشامش وارد کند. باز این رفت توی هپروت. از فکر بیرون آمد و باز مثل همیشه در کمتر از چند ثانیه اخم هایش را در هم کشید و بی انعطاف گفت: خیلی خوب بسه دیگه وقت شامه بهتره بریم.

اره اتفاقا منم گشنمه؛ سوگند دومین زنی بود که در دنیا دوستش داشت. درست مثل خواهر بود برایش؛ حتی رفتارهایش را هم دوست داشت. تا حرف از غذا می آمد اولین کسی بود که از جای بر میخواست. حتی به چشم دیده بود در بدترین شرایط هم تا اسم غذا آمد چگونه از خود بی خود شد. من میدونم اگر یه روزی مجبور بشه بین من و فست فود یکی رو انتخاب کنه این فست فوده که برنده میشه. لبخند محوی بر لب هایش می نشیند. او خوب میداند که این حرف ها برای چیست.

رمان معجزه دستانت

نویسنده : نازنین اسدپور

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 543